باز دلم یاد تو را ناخوش است
یاد گل روی تو ماتمکش است
خندهی شیرین تو درمان دل
برق نگاهت صنما غم کش است
غزلترین غزل تویی
غزال لحظه های من
همسفر شادی و شوق
غریب آشنای من
تبسم لب های تو
بوییدن آرزوی دل
چشیدن چشم تو شد
نهایت صفای من
من از تمنای تو و
تب تو لبریزم عزیز
بیا که با تو تازه شد
هوای قصه های من
کاشکی می شد
خواب تو را دوباره دید
کاشکی می شد
شمع تو روشنای من ...