..شیدستان.. شریف ..

..سرزمین روشنایی..بسوی صلح.آزادی.دموکراسی.وجامعه مدنی..

..شیدستان.. شریف ..

..سرزمین روشنایی..بسوی صلح.آزادی.دموکراسی.وجامعه مدنی..

عبدلا...

و ناگهان مردی مرد ..  

که خلوص را در خود خلاصه کرده بود ..  

و چه لبخندی داشت .. و

چقدر خاطره را با خود برد ..  

وچه دلتنگم کرد و چه آشفت مرا ..  

مردی از نسل علی خان

آری..  

آ خرین بازمانده نسلی در حال انقراض...


 وقتی انقلابی زخمی را بر کول خود  

تا بیمارستان دویدی عبدلا یادت هست..  

وقتی موتور

سواری را به من یاد دادی  

در کفه های گور فرنگ  

عبدلا یادت هست ... 

 

چقدر مسافر بردی بهشت بندر ... 

و توی گلشهر شنیدی از زنان لوند ..  

عبدلا چند تا زاپاس و جک و آچار دادی به این آن ..  

که کارشان را انجام دهند ..  

و بعد بیاورند خانه ..  

و چه خوب میآوردند!!  

یادت هست...


سابقه دار ایثار و از خود گذشتگی و کار و کار و کار ..  

غمخوار و همیشه بیدار ..  

چه زیبا زیستی و چه زیباتر مردی ..  

اگر چه زشتی و پلشتی پیرامونت ..  

غوغا بود..  

 

عبدلا نگاهت را جا مگذار ..  

نگاهت را از اینجا بردار..  

اینجا برای تو کوچک است ..  

 و تو بسیار بزرگ... 

 

26خرداد  90