..شیدستان.. شریف ..

..سرزمین روشنایی..بسوی صلح.آزادی.دموکراسی.وجامعه مدنی..

..شیدستان.. شریف ..

..سرزمین روشنایی..بسوی صلح.آزادی.دموکراسی.وجامعه مدنی..

بدرود فرمانده..

 

بدرود فرمانده (به اسپانیایی: Hasta siempre Comandante)‏ ترانه‌ای است که در سال ۱۹۶۵ توسط آهنگساز کوبایی کارلوس پوئبلا ساخته شده‌است. این ترانه به عنوان پاسخی برای نامه خداحافظی چه گوارا در هنگام ترک کوبا سروده شده‌است. 

 

 

این ترانه به زبان‌های بسیاری ترجمه شده و توسط خوانندگان زیادی بازخوانی شده‌است. بسیاری از گروه‌های آواز کوبا، کشورهای آمریکای لاتین و اروپا آن را خوانده‌اند. ناتالی کاردون خوانندهٔ فرانسوی، سیلویو رودریگز خوانندهٔ کوبایی و گروه راک اسپانیایی بویکوت نیز اجراهای مشهوری از آن دارند. حداقل پنج اجرا از کارلوس پوئبلا موجود است که جزو مشهورترین اجراهای این ترانه هستند و یکی از آنها در بسیاری از منابع به اشتباه اثر ویکتور خارا عنوان شده است؛ در صورتی که این ترانه هرگز توسط ویکتور خارا اجرا نشده است. همچنین محسن نامجو نیز با استفاده از همان تم، ترانه‌ای در تمجید از چه گوارا خوانده‌است. 

 

 

Hasta siempre Comandante
 
 
Aprendimos a quererte
desde la histórica altura
donde el Sol de tu bravura
le puso cerco a la muerte.
Aquí se queda la clara,
la entrañable transparencia,
de tu querida presencia,
Comandante Che Guevara.
Tu mano gloriosa y fuerte
sobre la Historia dispara
cuando todo Santa Clara
se despierta para verte.
Aquí se queda la clara,
la entrañable transparencia,
de tu querida presencia,
Comandante Che Guevara.
Vienes quemando la brisa
con soles de primavera
para plantar la bandera
con la luz de tu sonrisa.
Aquí se queda la clara,
la entrañable transparencia,
de tu querida presencia,
Comandante Che Guevara.
Tu amor revolucionario
te conduce a nueva empresa
donde esperan la firmeza
de tu brazo libertario.
Aquí se queda la clara,
la entrañable transparencia,
de tu querida presencia,
Comandante Che Guevara.
Seguiremos adelante,
como junto a tí seguimos,
y con Fidel te decimos :
«¡Hasta siempre, Comandante!»
Aquí se queda la clara,
la entrañable transparencia,
de tu querida presencia,
Comandante Che Guevara.
Carlos Puebla
 
 
 
 
 
 
 
 
بدرود فرمانده
 
 
 
به دوست داشتنت خو گرفته‌ایم
بعد از آن فراز تاریخی
آنجا که خورشید شهامتت
مرگ را به زانو درآورد.
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
دستهای قوی و پرافتخارت
به تاریخ شلیک می‌کند
آنگاه که تمامی سانتاکلارا
برای دیدنت از خواب برخاسته است.
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
می‌آیی و با خورشیدهای بهاری
نسیم را به آتش می‌کشی
تا با شعلهٔ لبخندت
پرچمی برافرازی
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
عشق انقلابی‌ات
تو را به نبردی تازه رهنمون می‌شود
آنجا که استواری بازوان آزادگرت را
انتظار می‌کشند.
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
از پی تو می‌آییم
چنانکه دوشادوش تو می‌آمدیم
و همراه با "فیدل" تو را می‌گوییم:
"بدرود، فرمانده!"
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
کارلوس پوئبلا

بیاد قیصر..

           بیاد قیصر 

 

و قاف حرف آخر عشق است 

آنجا که نام کوچک من آغاز می شود.. 

                                          (قیصر امین پور) 

 

 

 

قیصر وقوف داشت 

به این راز سر به مهر 

عشق، عشق، در زیر گنبد کبود 

قیصر وقوف داشت آری 

 که خود را وقف عشق کرده بود 

قیصر چه ساده زیست 

دور از زیان و سود 

قیصر ز مردمش با واژه دل ربود 

قیصر گریست با پیرزنان قبیله اش، 

از داغ رفته رود 

قیصر اگر چه رفت زود 

اما هماره هست 

در یاد عاشقان 

آنسان که زنده رود.. 

 

علی رضایی شریف 

در جلسه بزرگداشت قیصر 

2/2/92