EL CHE

یادگاه ارنستو دلاسرنا چه گوارا

EL CHE

یادگاه ارنستو دلاسرنا چه گوارا

مدرسه ی امریکاها...

مدرسه ی امریکاها

 

  آمریکاها برای نابودی اسطوره ای چه گوارا همه ی تلاش خود را به کار بسته اند تا شاید بتوانند بعد از گذشت چهل سال از شهادت اسطوره ای او این بار موفق به کشتن او شوند .

بعد از فیلم ضعیف و مزخرف خاطرات موتورسیکلت که شخصیت جوانی او را قبل از انقلابی شدن اش نشانه رفته بود و سعی داشت او را جوانی احساساتی و هوسباز و بی قید و رها از پایبندی های اخلاقی نشان دهد این بار نویسنده همان فیلمنامه یعنی خوزه ریوه را دست به خلق شاهکار دیگری زده و تئاتر مدرسه آمریکا ها را به روی صحنه برده است که به 48 ساعت آخر زندگی او می پردازد و سعی دارد او را شخصیتی مستاصل و شکست خورده و ذلیل و ژولیده نشان دهد که در ساعتهای آخر عمرش نیز دل به عشق معلم مدرسه می بندد .

 

به نظر می رسد که امپریالیستها با انواع حیله های تبلیغاتی بعد از نزدیک به چهل سال با اینکه  چه گوارا  را نابود کرده  و او را در زیر باند فرودگاه لاپاز دفن کردند و دست بریده اش را برای فیدل فرستادند هنوز اما نتوانسته اند اسطوره ی چه را شکست بدهند و هنوز باید دلارهای کثیف شان را خرج کنند تا شاید در چهلمین سالگرد او یعنی 9 اکتبر 2007 اندکی اسطوره ی جاودانه ی او را خدشه دار کنند آیا موفق خواهند شد ؟

سالها قبل تصویر او را بر شیشه های ویسکی زدند و خوانندگان مزلف و مبتذل تی شرتهای عکس او را پوشیدند تا او را لاابالی و اوباش و بی قید و آزاد از قواعد اجتماعی و خانوادگی جا بیندازند .

فیلم ساختند و تئاتر، و بیش از این نیز خواهند ساخت اما هر جا که اعتراضی باشد عکس او پرچم اعتراض است . همچنان که خلق کردن شخصیتهای ان قلابی توسط سازمان سیا نتوانست جای او را در قلب انقلابیون بگیرد .

شخصیت اندیشمند و اسطوره ی انقلابی او سالها الهام بخش اعتراض و مبارزه بر علیه بی عدالتی و تبعیض طبقاتی خواهد بود و نو محافظه کاران راهی ندارند جز اینکه پرچم لیبرال دموکراسی و افراط گرایی مذهبی را بر افرازند و مثل همیشه دست به دامن مذاهب شوند و آنها و پیروانشان را مورد سوء استفاده قرار دهند و... بر خر مراد سوار شوند.

۹ اکتبر سی و نهمین سالگرد اعدام ناجوانمردانه اش توسط عمال امریکا گرامی باد .

جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 | نظ

بدرود فرمانده..


 

بدرود فرمانده (به اسپانیاییHasta siempre Comandante)‏ ترانه‌ای است که در سال ۱۹۶۵ توسط آهنگساز کوبایی کارلوس پوئبلا ساخته شده‌است. این ترانه به عنوان پاسخی برای نامه خداحافظی چه گوارا در هنگام ترک کوبا سروده شده‌است. 

 

 

این ترانه به زبان‌های بسیاری ترجمه شده و توسط خوانندگان زیادی بازخوانی شده‌است. بسیاری از گروه‌های آواز کوبا، کشورهای آمریکای لاتین و اروپا آن را خوانده‌اند. ناتالی کاردون خوانندهٔ فرانسوی،سیلویو رودریگز خوانندهٔ کوبایی و گروه راک اسپانیایی بویکوت نیز اجراهای مشهوری از آن دارند. حداقل پنج اجرا از کارلوس پوئبلا موجود است که جزو مشهورترین اجراهای این ترانه هستند و یکی از آنها در بسیاری از منابع به اشتباه اثر ویکتور خارا عنوان شده است؛ در صورتی که این ترانه هرگز توسط ویکتور خارا اجرا نشده است. همچنین محسن نامجو نیز با استفاده از همان تم، ترانه‌ای در تمجید از چه گوارا خوانده‌است. 

 

 

Hasta siempre Comandante
 
 
Aprendimos a quererte
desde la histórica altura
donde el Sol de tu bravura
le puso cerco a la muerte.
Aquí se queda la clara,
la entrañable transparencia,
de tu querida presencia,
Comandante Che Guevara.
Tu mano gloriosa y fuerte
sobre la Historia dispara
cuando todo Santa Clara
se despierta para verte.
Aquí se queda la clara,
la entrañable transparencia,
de tu querida presencia,
Comandante Che Guevara.
Vienes quemando la brisa
con soles de primavera
para plantar la bandera
con la luz de tu sonrisa.
Aquí se queda la clara,
la entrañable transparencia,
de tu querida presencia,
Comandante Che Guevara.
Tu amor revolucionario
te conduce a nueva empresa
donde esperan la firmeza
de tu brazo libertario.
Aquí se queda la clara,
la entrañable transparencia,
de tu querida presencia,
Comandante Che Guevara.
Seguiremos adelante,
como junto a tí seguimos,
y con Fidel te decimos :
«¡Hasta siempre, Comandante!»
Aquí se queda la clara,
la entrañable transparencia,
de tu querida presencia,
Comandante Che Guevara.
Carlos Puebla
 
 
 
 
 
 
 
 
بدرود فرمانده
 
 
 
به دوست داشتنت خو گرفته‌ایم
بعد از آن فراز تاریخی
آنجا که خورشید شهامتت
مرگ را به زانو درآورد.
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
دستهای قوی و پرافتخارت
به تاریخ شلیک می‌کند
آنگاه که تمامی سانتاکلارا
برای دیدنت از خواب برخاسته است.
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
می‌آیی و با خورشیدهای بهاری
نسیم را به آتش می‌کشی
تا با شعلهٔ لبخندت
پرچمی برافرازی
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
عشق انقلابی‌ات
تو را به نبردی تازه رهنمون می‌شود
آنجا که استواری بازوان آزادگرت را
انتظار می‌کشند.
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
از پی تو می‌آییم
چنانکه دوشادوش تو می‌آمدیم
و همراه با "فیدل" تو را می‌گوییم:
"بدرود، فرمانده!"
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
کارلوس پوئبلا

آه ای چه..

 

آه ای چه! آه ای چه!

چکاوک زیبای چپها

چکاد قله ی عشق

چریک چنگ و چراغ

چکمه و چکامه.. 

چالاک مرد بیشه های اندیشه

بیش از چهل و چند سال

از آن لحظه ی تاریک گذشت 

که تو بیتاب رهایی ازچنگال گوریلها

چونان شیری در قفس می غریدی

و طنین صدایت هرلحظه در ذهن می پیچد

آن دم که گفتی:

می دانم مجبوری

شلیک کن بزدل

تو داری یک مرد را میکشی. 

                              3/3/89

 

انتشار خشم

 

 

تاختن درخیابانهای پایتخت باخیالات تخت

شعبان بی مخ ها و رمضان یخی های بدبخت

اسمال تیغ زن های عبوس و اوین وکهریزک ...

خشم غره ها وعربده های سخت...

فالانژهای سعد حداد وسمیرجعجع

خمرهای سرخ پل پوت

یانکی های ویتنام

افسران استخبارات بعث ...

تروریستهای یک چشم القاعده...

کشتارگران سومالی  سودان  روآندا

درفلسطین ولبنان و در صعده ی یمن

در عراق زخمی و در افغانستان مظلوم

درهیئتی جدید  همسفربا

شوکران تلخ لحظه ها

برشما نیز میرود زمان

می جهد تیرش از چله ی کمان

خاک وخون دستیارتان

انتشارخشم وکینه کارتان.

گماشتگان گوبلز گستاخان اس اس

وحشت آفرینان چکای استالین

سیاه جامگان موسولینی...

سرجوخه های فاشیست ژنرال فرانکو

گوریل های آگوستو پینوشه اوگارتی

شکارچیان آرژانتین  اروگوئه  بولیوی

لیست های سیاه سربه نیست

کباب جوجه های کمونیست

پیشوای اکنونتان کیست...

با شمایم کدامتانید

 اکنون خراب خشم

باطوم دار وفلفل افشان و

 بسته گوش وچشم.

بی گمان درهر زمان  در هرمکان

پیشوایتان شیطان است

او که در مصاف دائم

با انسان است..

خاک و خون دستیارتان

انتشار خشم وکینه کارتان.