..شیدستان.. شریف ..

..سرزمین روشنایی..بسوی صلح.آزادی.دموکراسی.وجامعه مدنی..

..شیدستان.. شریف ..

..سرزمین روشنایی..بسوی صلح.آزادی.دموکراسی.وجامعه مدنی..

حرم قدیمی..

 

حرم امام رضا(ع) در سالهای 60  

 

که من از آنجا خاطره ها دارم.. 

 

 

 

وجودم..

 

  

  

 

وجودم به تمامی گیتاریست..  

 

و زیبای شرقی ام 

  

بر شش تار مرتعش اش 

  

پنجه می ساید ...  

 

 

به یاد رامی ..

 

 

 

  

           پاییز ۷۱ ـ  منزل رامی / میدان یادبود .. 

 

  

 

 

   

   حیاط منزل ـ و باغچه ی کوچکش.. 

 

 

وصیت مولانا..

   

   

 

شما را سفارش می کنم به ترس از خدا در نهان و عیان 

 

و اندک خوردن و اندک خفتن و اندک گفتن 

 

و کناره گرفتن از جرمها و جریرتها 

 

و روزه داشتن و نماز برپا داشتن 

 

و فرو نهادن هواهای شیطانی و خواهشهای نفسانی 

 

وشکیبایی بر درشتی مردمان 

 

و دوری گزیدن از همنشینی با نابخردان وسفلگان 

 

  

   

 

و همنشینی با نیکان و بزرگواران 

 

همانا بهترین مردم کسی است که برای مردم مفید باشد 

 

و بهترین گفتار کوتاه وگزیده است 

 

و ستایش از آن خداوند یگانه..  

 

 

 

 

جمیله بوپاشا بانوی مجاهد..

  


 جمله معروف او در زندان فرانسوی ها این بود: هنگامی که خلق اراده زندگی میکند سرنوشت باید به او بگوید چشم . شبهای تاریک باید رخت بربندد و زنجیرها باید از هم بگسلد .

جمیله بوپاشا (زاده ۱۰ فوریه ۱۹۳۸) از اعضای مهم جبهه آزادیبخش الجزایر بود که برای آزادی الجزایر تلاش می‌کرد. بوپاشا در سال ۱۹۶۰ دستگیر و در فرانسه زندانی و شکنجه شد و با استقلال الجزایر آزاد شد.


وی فرزند عبدالعزیز بن محمد انقلابی الجزایری است و در سنت لوژن الجزیره متولد شد، او عضو و چریک مبارز جبهه نجات ملی الجزایر بود که در زندان حسین دی به وسیله آتش سیگار، شوک الکتریکی و ... شکنجه و با بطری به وی تجاوز شد. زندانبانهای او که مردان نظامی فرانسوی بودند به شدن و وحشیانه او را آزار داده و بی رحمانه او را مورد تجاوز قرارداده بودند ولی جمیله از موضع و سنگر خودش کنار نکشید تا اینکه یک وکیل زن فرانسوی خود به دفاع از او برخاست و جملیه را از زندان رهایی داد. دادگاه جمیله بوپاشا به یکی از جنجالی‌ترین محاکمات فرانسه و الجزایر تبدیل شد.     

 

 1390/11/06 - 10:57

 

زنان الجزایری در طول زمان سلطه فرانسویان اشغالگر، با وجود چشیدن طعم عذاب و سختی در جنبشها، سستی ننموده و با کمال ایمان برای دستیابی استقلال و سیاست ملی، پیش قدم بوده اند. مشارکت آنها در این جنبشها خود دلیلی است قاطع بر آگاهی و پایبندی آنان به ارزشهای حضوری و التزام آنها به اصول عالیه کشور، و در طول 132 سال، در جنبشهای علنی و مخفی علیه استعمارگران فرانسوی شرکت داشته اند. آنان مشارکت در فعالیتهای انقلابی را بر خود واجب می دانستند. 

 

2f511dc1-7b27-4921-b65e-37b3d4e3cab3.jpg 

حضور زنان مبارز در انقلاب الجزایر بسیار مشهود بود. جمیله بوپاشا، صحیه، حسیبه بن بوعلی، بهیه و جمیله بوجرید، در تاریخ مبارزات انقلاب الجزایر جایی مخصوص دارند. این زنان یا در مبارزه نابرابر رژیم استعمارگر فرانسه سلاح بر کف، جان خود را از دست دادند، یا بعد از تحمل شکنجه های فراوان به شهادت رسیدند. نقش زن الجزایری در روند استعمارزدایی از الجزایر به قدری اهمیت داشت که استمعارگران می گفتند «اگر بر زنها پیروز شویم، باقی چیزها به دنبال آن درست خواهد شد.»

 

بحرین... آیات القرمزی...

 

 

 

این روزها دلم خیلی برای آیات القرمزی تنگ می شود با آن شعرخواندن هایش.. 

 

اگر چه بسیاری پس از آیات پرپر شدند.. اما صدای او را همیشه میشنوم 

 

و فریادهای زینب وارش را... یادش گرامی 

 

نفرین بر آل پلید خلیفه... 

 

ناجی آمد..

    

بعد از ساعتی انتظار بالاخره قایق آمد.. در این مدت دخترکوچولوها کلی سنگ رنگی 

 

و گلهای رنگی جزیره را جمع کرده و خوشحال بودند.. همه سوار شدند ..کوچک و 

 

بزرگ از آمدن قایق خوشحال بودند..  

 

دریا موج بود از صبح که آمده بودند جزیره   بدتر شده بود 

 

با هر موج همه جیغ میزدند .. خوب که از جزیره دور شدند 

 

ناگهان موتور قایق خاموش شد.. در آن هوا با خاموش شدن قایق 

 

حس بی پناهی به آدم  دست می داد.. دل همه فرو ریخت.. 

 

بعد از نیم ساعتی هول و هراس  وحشتناک بالاخره  قایق ناجی آمد.. 

 

دختر کوچولوها و پیرزنها و زنهای جوان از خوشحالی جیغ کشیدند.. 

 

مردها و پیرمردها و پسرها هم خوشحال شدند.. 

 

اما کسی نفهمید چی شد که با آمدن ناجی  

 

قایق ناگهان چپه شد.. 

 

وشد آنچه نباید میشد... 

 

کسی نمی داند دخترکوچولوها و پیرزنها  

 

چگونه زیر آب جیغ کشیدند... 

 

به یاد مردی که اسطوره بود اما..

   

 

     

به یاد مردی که اسطوره بود  اما ...  

فرا رسیدن عصر پایان اسطوره ها را باور نداشت... 

 

اینها را در باره لیبی می دانستید؟
 
 
برخی حقایق در باره لیبی و قذافی که رسانه های دیگر از انتشار آن خودداری میکنند. 
 
 
-بدون بهره به مردم لیبی وام داده می شود
- دانشجویانی که در رشته های تخصصی آموزش می بینند از دریافت یک دستمزد معمولی بهره می برند تا آموزش آنها تمام شود
- اگر کسی قادر نیست کار پیدا کند دولت تمام حقوق اورا تا زمانی که کار دیگری پیدا کند می پردازد (حقوق دوران بیکاری)
- آن هنگام که کسی ازدواج میکند زوج بطور مجانی صاحب یک آپارتمان مجانی از سوی دولت می شود.
- هرکسی می تواند در هرجای دنیا به تحصیل اشتغال پیدا کند در آنصورت دولت 2500 یورو به اضافه هزینه اتومبیل را به او می دهد
- اتومبیل ها به قیمت تمام شده کارخانه فروخته می شوند
- لیبی به هیچ کشور یا دستگاهی بدهکار نیست حتا یک سنت. طلبکاری برای لیبی نیست.
- آموزش رایگان برای همه شهروندان
- 25% از جمعیت لیبی دارای تحصیلات دانشگاهی هستند
- گدا در شهر ها نیست، بی خانمان و کارتن خواب نیست تا زمانی که بمباران های اخیر آغاز شد.
- نان در لیبی پانزده سنت (کمتر از یک چهارم دلار) است

بگو چرا آمریکا و دیگر کشور های سرمایه داری لیبی را دوست نمی دارند. قذافی تمایلی برای دریافت وام از بنیاد پولی جهانی یا بانک جهانی که از بهره بالا برخوردار است ندارد. در زبان ساده تر لیبی یک کشور مستقل بود! این یکی از دلایلی است که جنگ با لیبی آغاز شده است.
قذافی ممکن است یک دیکتاتور باشد اما این مسئله نمی تواند و نباید مشکل آمریکا ویا کشور های دیگر بحساب آید. قذافی تنها کشوری است که تولیدنفت میکند ولی پول آنرا نه دلار آمریکا ونه یورو را می پذیرید بلکه طلا را جایگزین آن کرده است.
 این می تواند دیگر کشور های جهان را به ورشکستگی بکشاند زیرا کشور های غربی اغلب ذخیره طلا به اندازه کافی ندارند تا در مقابل پول های بی رویه ای که چاپ میکنند    
پشتوانه ای باشد.  
 
جمله آخر قدافی خطاب به قاتلش : من پدر شما هستم. من پدر ملت لیبی هستم. شما نباید با پدرتان اینچنین برخورد کنید!»   
 
 

می اندیشم..

 

 

 

می اندیشم  که شاید 

 

                       خواب بوده ام 

 

                                      خواب دیده ام...   

 

 

 

 

فیدل کاسترو هشدار میدهد..

  فیدل کاسترو 

رهبر بازنشسته و 85 ساله کوبا در 

نوشته یی تازه نسبت به حمله ناتو 

و غرب به ایران هشدار داد.. 

 

وی گفته ناتو سرمست از پیروزی در 

لیبی برای حمله به ایران آماده میشود 

اما ایران دو مولفه قدرت و جمعیت دارد 

و با عراق و افغانستان و لیبی متفاوت 

است و حمله به آن جنگی جهانی را 

در پی خواهد داشت..  

 

 

امید که یانکیها هشدارهای این پیرفرزانه را 

شنیده باشند و منطقه و جهان را با خطر 

جنگی بزرگ مواجه نسازند.. 

 

قذافی و باقی قضایا..

   

بالاخره دشمنی های سرهنگ قذافی با غرب 

 

و کینه های عربی پادشاهان عربستان و قطر 

 

کار خود را کرد و دلارهای نفتی بار دیگر معجزه ی 

 

خود را نشان داد و سرهنگ بیچاره را بعد از عمری 

 

خدمت به خلق و انقلابهای دیگر کشورها به خاک سیاه 

 

نشاند.. البته ناگفته نماند که سرهنگ اشتباهات بزرگی را 

 

در کارنامه خود ثبت کرده بود..    

 

 

 

 

اما در دهه های گذشته خدمات مهمی کرده بود  

 

و نظریات جالبی در مواقعی از خود بروز میداد.. 

 

مثلا همان کتاب سبز معروفش و یا نظرش در مورد 

 

تولیت خانه خدا و جدل هایش با شاهان عربستان و 

 

قطر جالب بود.. اما دو شیخ منحوس عرب با کمک غرب و 

 

ناتو انتقام خود را از سرهنگ گرفتند.. 

 

اما غبارها باید بنشیند و زمان بگذرد تا قضاوت تاریخ را در 

 

مورد او بدانیم که شهیدقذافی خواهد شد یا دیکتاتوری معدوم..  

 

 

   

 

چشدل بنک سیهر..

 

این کتاب به عنوان دفتردوم بومی سروده ها در زمستان 79 توسط انتشارات چی چی کا 

 

منتشرگردید.. که سروده های 71تا77 را شامل می شد  در ادامه کوچه ئون چیچکا که  

 

سروده های 64تا71 را در بر می گرفت.. 

 

 

  

  

 

 

کوچه ئون چیچکا..

  

کتاب کوچه ئون چیچکا بعد از دوسال تلاش برای مجوز  بالاخره در زمستان ۷۷ توسط  

 

انتشارات چیچکا منتشر شد. این کتاب درآن زمان مورد اقبال عموم واقع شد. 

 

کتاب با ۷۰ شعر درقالب کلاسیک و نو با گویش بندری در ۱۲۶صفحه منتشرشد.  

 

الان بعد از ۱۴ سال این کتاب برای بسیاری شاید 

 

خاطراتی را تداعی کند.. 

 

  

 

 

 

 

انقلاب محاصره شده..

 

بعد از سی سال طرح و برنامه ریزی همه چیز برای حمله به یک انقلاب محاصره شده 

 

آماده بنظر میرسد،اما یک عامل جر‌‌‌أت تهاجم را از یانکیها گرفته و آن اتحاد مردمی است 

 

اتحادی مستحکم و نشأت گرفته از بصیرت دینی که در برابر شبیخون های فرهنگی و  

 

انواع نبردهای پیچیده ی روانی و جنگ نرم یانکیها استوار مانده است. 

 

و ایران خاری در چشم سرمایه سالاری جهانی همچنان به راه خود ادامه میدهد، 

 

و یانکیها خود میدانند که چه هزینه ی هنگفتی را برای تضعیف انقلاب متحمل شده اند 

 

که اقتصاد سرمایه داری دیگر توان ادامه ی آنرا ندارد..    

  

  

 

 با آرزوی پایداری این اتحاد مردمی و  پویایی مداوم انقلاب محاصره شده ،

 

و بیدارگر مردم ایران که بیداری اسلامی مردم خاورمیانه وشکست طرح های 

 

استعماری سرمایه سالاران جهانی را نوید میدهد.. 

 

خاورمیانه جدید..

  

آیا آنها که سالها پیش نقشه کنونی را رقم زده اند!  

 

خواهند توانست طرحی نو دراندازند؟!  

 

یا بیداری ملتهای منطقه خاورمیانه

 

خواب ارباب بزرگ را آشفته خواهد کرد!! 

 

   

    

اندکی صبر کنیم   تاریخ پاسخ مان را خواهد داد.... 

 

ای وای..

  

باران های نیامده  

 

چقدر بی تابم می کنند 

 

رویاهای تازه شده 

 

چه زود خوابم می کنند 

 

شبهای بی تو   مثل همیشه 

 

ای وای همواره عذابم می کنند ... 

 

زندگی...

 

زندگی چشمه سار شادمانی است  اما کسی که  

 

گوش به اندرون بیمار خویش بسپارد  ودر درونش آن  

 

مادر پیر بیماریها سخن گوید  در نگاهش آن چشمه  

 

سارها سراسر زهر آگین اند.  

                             

                               

                            (چنین گفت زرتشت ـ نیچه) 

 

باید بگذرد..

 

آن نگاه گرم و عاشقانه 

موهای بور و بلندت بر شانه 

کفش جیر و شلوار جین 

پیراهن بی  آستین 

سراپا ایراد و مورد 

سراسر شور و شعف و شوق 

عاقبت روان بسوی طوق . . 

و جوانی جرمی است نا بخشودنی 

جوان دریقه ی گشوده پیراهنش 

جهانی را پنهان دارد 

که بسیار کسان رویای سلطه بر آن را در سر دارند 

و کنکور دستگاهی است که تو در آن 

فرق خود را با ازما بهتران 

خوبتر بدانی. 

و سرود سر خم کردن بخوانی...  

و دانستن چه سخت است. 

و فرایندی طولانی ... 

سی سال باید بگذرد تا تو بدانی که 

ای وای نکند  

در خاوران خفتن هم  

بهای حقیقت گفتن بود.   

 

                                            

                               11/4/90 

 

عبدلا...

و ناگهان مردی مرد ..  

که خلوص را در خود خلاصه کرده بود ..  

و چه لبخندی داشت .. و

چقدر خاطره را با خود برد ..  

وچه دلتنگم کرد و چه آشفت مرا ..  

مردی از نسل علی خان

آری..  

آ خرین بازمانده نسلی در حال انقراض...


 وقتی انقلابی زخمی را بر کول خود  

تا بیمارستان دویدی عبدلا یادت هست..  

وقتی موتور

سواری را به من یاد دادی  

در کفه های گور فرنگ  

عبدلا یادت هست ... 

 

چقدر مسافر بردی بهشت بندر ... 

و توی گلشهر شنیدی از زنان لوند ..  

عبدلا چند تا زاپاس و جک و آچار دادی به این آن ..  

که کارشان را انجام دهند ..  

و بعد بیاورند خانه ..  

و چه خوب میآوردند!!  

یادت هست...


سابقه دار ایثار و از خود گذشتگی و کار و کار و کار ..  

غمخوار و همیشه بیدار ..  

چه زیبا زیستی و چه زیباتر مردی ..  

اگر چه زشتی و پلشتی پیرامونت ..  

غوغا بود..  

 

عبدلا نگاهت را جا مگذار ..  

نگاهت را از اینجا بردار..  

اینجا برای تو کوچک است ..  

 و تو بسیار بزرگ... 

 

26خرداد  90

کشتار مردم..

کشتار مردم لیبی و کشتار مردم بحرین دو روی یک سکه است  

 

همانطور که کشتار مردم عراق و افغانستان نیز چنین بود و این 

 

بازی همیشه ادامه خواهد داشت چون حیات امپریالیسم به 

 

همین بازیها بند است .. مگر کشتار در یوگسلاوی بزرگ را 

 

فراموش کرده ایم .. و جلو گیری از چنین کشتارهایی تنها  

 

شعورسیاسی ملتها را میطلبد و اتحاد آزادیخواهان جهان... 

 

عصر ملتها...

با آغاز قیام مردم مصر  نوید آغاز عصر ملتها  

در استراتژیک ترین منطقه ی جهان شوری تازه 

در دلهای انقلابیون و آزادیخواهان جهان بپا کرده  

امید آنکه با پایمردی جوانان و مردم مصر وپایان  

جاهلیت مدرن امت عربی تاریخ سیاسی جهان 

عصر نوینی را آغاز کنند.. البته چشم آبیان اگر بگذارند..

گویا و کوتاه..

هنگامی که حقوق تصریح شده ، در قانون اساسی زیر پا گذاشته میشود و اصول تضمین شدهء آن اجرا نمیشود ، حرفهای دلنشین رهبران سیاسی سخنان مسخره  

و بیهوده یی بیش نیست.     ؛ لئو شیابئو ؛  

 

 

دو زن..

 

  

من یاد گرفتم  وقتی شما بر اساس 

 

 منافع ملی عمل کنید همه به کمک  

 

دولت می شتابند 

 

و به حمایتش بر می خیزند.     

                        

 ؛ دیلما روسف ؛ 

 

 

 

 

                            ٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

 

    

 

 

 

تنها هماهنگی در سکوت  و هماهنگی  

 

در سخن است  

 

که ملتها را به اهدافشان نزدیکتر میکند.  

 

؛  آنگسان سوچی ؛ 

  

 

 

             پیروزی خجسته 

                                   آزادی مبارک 

 

آزادی خیلی خاشن..

 بشنوی ایی گپ شما   که مشنوتن از بی بی  بپم

وا روباه یه رنگ مبی      اگه ا گشنه یی بمری

وا روباه یه رنگ مبی      دلخو وا او صاف مکنی

تا مث شیر تو قفس       نزنی دسخو وا دس

بدبخت و بیچاره نبی       آزادی خیلی خاشن...

فرانسه همه ی چهان ..

 

 

 

 

براستی ملتی زنده تر  و آگاه تر از مردم فرانسه بر کره ی خاک نتوان یافت.. 

 

اما واقعا چه فرقی هایی بین ملت فرانسه و دیگر اروپاییان و خاورمیانه ای ها  

 

دیگر کشورهای جهان وچود دارد..  

 

نگاهی به تاریخ فرانسه غرور انسان بودن را در ذهن زنده میکند.. 

 

اعتراض به افزایش قیمت بنزین دولت را مچبور کرد بنزین را از قیمت قبل جندین 

 

فرانک کمتر اعلام کند تا مردم ماشینهاشان را که در خیابانها رها کرده بودند 

 

 روشن کنند.. 

 

و اعتراضات امروز به اضافه شدن تنها دو سال به سن بازنشستگی را همه می بینیم 

 

و من که روزی صد بار آرزوی داشتن جنین مردم آگاه و دلیر را بعنوان هموطن دارم.. 

 

ای کاش همه چهان فرانسه بود.. 

و ای کاش فرانسه همه ی چهان بود.. 

 

 

 

دیشب ..

دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز 

جانسوز بود شرح سیه روزگاری ام ... 

 

 

بی تو..

بی تو برای شاعری واژه خبر نمی شود .. 

 

 

 

این روزا..

 ...

 این روزا دوره ی غیرت کشی یه

کی میدونه قیصر این روزا کجاس

بکشی یا نکشی... می کشنت

اینجا بازارچه ی قاب منگولیاس..

...

ازدحام..

 

در ازدحام اندوه 

 

و در این شلوغبازار حیله 

 

ما ..   

 

هی .. همدیگر  را   گم   می کنیم 

 

نه تو حواست هست 

 

نه من .. 

 

کلمه..

  

  .. و در آغاز کلمه بود  

 

و دیگر هیچ نبود.. 

 

کلمه نیز  

 

در گند چاله ی دهان انسان 

 

افتاد ...  

 

  

شبچراغ..

 

خواب می رباید       از من

شبچراغی که چشمان توست..

و تاب می ستاند از دل

عشقی که در گمان توست..

مرا به آسمان می خوانی

به آبی بی ادعای دل

به مسلخ حرص وآز

به فراز بلند مهربانی

به استغنای نیاز..

و ستایش تو

در نفسها جاریست..

سه پند..

 

 

*در دنیا چیزی وجود ندارد که بخاطرش لبخند را از  

 

لبهایت برداری.. 

 

 

 

**باورهای نابخردانه هرچند دلپسند باشند تنها به  

 

گمراهی و تیره روزی می انجامند.. 

 

 

 

***عظمت اندیشه ی شکوهمند انسان روزی  

 

آشکار میگردد که بهشت زیبایش را آفریده باشد.. 

                             

                                              ع.ر.شریف 

برای صلح..

برای صلح زندگی میکنم  

 

 برای عدالت می کوشم  

 

و برای آزادی 

 

 میمیرم..  

 

 

پاسخ من..

آنگاه که راست، از دنده ی چپ برخاست 

روزی که به چشم ها سیاه، شد ماست 

خیرخواهان ، شدند ،  فتنه گر ،  همگی 

این ، پاسخ من... به کودک فرداهاست..

یکسال گذشت...

 از روز خوبی که میتوانست سرآغاز روزهای خوبتری باش 

 یکسال گذشت...   روزی همه کوشیدند وحدت ویکپارچگی  

 ملتی بزرگ را عینیت بخشند..    

  اما روز بعد از آن همه چیز به گونه ئی دیگر رقم خورد 

 آنگونه که خواست و مصلحت ما نبود و آرزوی آنانی بود  

دیدن ملتهای متحد کابوس شان است.. 

 وچنین شد که همگی با تلاش فراوان و هماهنگی کامل 

 با دشمن فرضی وحدت ملی کشور خود را نشانه رفتیم.. 

 همان که کشف بزرگ رهبر فقیدمان بود! .. وحدت کلمه.. 

 و علاوه بر آن در این یکسال کودک وار دستاوردهای سی 

 سال گذشته خود را بر باد دادیم.. 

 و هنوز بازی ادامه دارد .. تا نابودی کامل همه چیزمان.. 

 خوش به حال ما وملت بزرگمان.. و دست مریزاد به  

سیاست مردان زیرکمان.. 

                                    قضاوت تلخ تاریخ در انتظارتان.. 

      

 

کوتاه سخن..

*

مهر

   یعنی که قفسدار

          قفس را بفروشد

                      برود ناز قناری بخرد..


**

زخم های آدمیان،

     چینی بر پیشانی زمان 

              و خوشی هاشان                           

       تبسمی ست در ذهن خدایان..


***

بی عدالتی،

عجوزه ایست که دوست دارد

  همیشه با لباس فرشته عدالت

        خود را به دیگران بنمایاند.. 

سیدحسن خمینی هم از پدر و پدربزرگش...

 

 

...هنوزبیست سالی از رحلت امام بزرگوار ما نگذشته است...

... مهم نیست تا بوده همین بوده.خداوند مرا با امام وفرزندانش محشور...

... عده ئی اندک نمیخواهند سخنان من را بشنونند اما شاید دیگرانی... 

 

این سه جمله ی سیدحسن خمینی نوه بنیانگذارچمهوری اسلامی ومعمارسیستم

ولایت فقیه عادل جامع الشرایط است که درسالگرد درگذشت پدربزرگ فقیدش

با بغض ادا کرد و دل من یکی وشاید خیلی ها را سوزاند. والبته نشان داد که

نه! چیزهایی از پدر وپدر بزرگش با خود دارد وآنجورکه عده ئی فکرمیکردند

هم په په نیست..   

  

اما این سه جمله به اندازه سه ساعت سخنرانی قویترین سخن رانان سی سال

گذشته روشنگر و پرمعنا بود.. شاید بخاطرآنکه ازدلی شکسته برمی آمد..

البته اگربصیرت اضافه برمضاعف کرکره ی درک مان راپائین نکشیده باشد..

بگذریم.. البته من قصد هواداری از سیدحسن خمینی و یا بنای طرفداری

جوانانه ازموسوی وکروبی را مثل جوگیری ساده دلانه روزهای انتخابات

دهم ندارم..چرا که خوشبختانه عمری ازمن گذشته و رفتارهای سیاسی غیر

قابل پیش بینی را از سیاستمردان کشورم بسیار دیده ام.. اصلا که می تواند

پیش بینی کند چند هفته یا چند روزدیگرقراراست خاتمی وکروبی وموسوی

 وحتی سیدحسن خمینی به سرنوشت مسعود رجوی و بنی صدر وقطب زاده

و منتظری و دیگران دچار شوند.. و یا فرارکنند..  

آنوقت جوانان بیچاره را

 

بجرم آنچه افتد و دانی روانه ی سینه ی نیستان اعراب کنند..

 تاریخ را هم کم نخوانده ام مگر امیرکبیربدبخت و مصدق بیچاره جرمشان

 چه بود که ما ملت سلحشور آن بلاها را بسرشان آوردیم..

چرا دور برویم... مگر پدربزرگ سیدحسن خمینی ویا پدرمخلص وخدمت

گذارش چه هیزم تری به آن عده ی اندک و یا فرمان فرمایان شان فروخته

بودند که سزاوار آن رفتارها با خود وپسر و نوه ونتیجه اش شد..

وما که باشیم ..ما که نه سر پیازیم نه ته پیاز.. و نه از پیازخوشمون میاد..

البته این پست را برای خودم نوشتم که یادم نرود.. چون ازلحاظ ساده دلی

وجوگیرشدن اگر نگویم مضاعف ولی در اوجم بعضی وقت ها..

 وقصد اشاعه فلان ونیت مشوش کردن بهمان را بهیچوجه نداشته ام.. 

قسم میخورم.. 

.

این خلیج فارس هم مثل غزه و فلسطین..

 

 

 راستش  را بخواهید این خلیج فارس هم

 مثل غزه و فلسطین این روزها برای عده ئی ناندانی خوبی شده است

از آنطرف شیوخ بدبخت منطقه را سرکیسه میکنند که این خلیج عرب

است از اینطرف هم عده ئی زرنگ سادات خوشبخت ایرانی را با نام

سمینار وکنفرانس و یادمان و غیره می چاپند که این خلیج فارس است.

خلیج هرچه میخواهد باشد مهم اینست که ما حدود هجده جزیره در این

خلیج نکبت داریم که عموما در حاکمیت مارها و عقربها و ملخهاست

وآن عربهای مدعی که تاریخ آدم شدنشان به پنجاه سال نمیرسد وبیشتر

از هرچیز به انقلاب ما مربوط میشود یکی دوتا جزیره دارند و به قیمت

نابودی اکوسیستم خلیج وپول مفت نفت دارند جزیره احداث میکنند..  

اما به ما ربطی ندارد ماجزایرمان را داریم وحاکمیت مطلق بر خلیج و

منطقه اگربخواهیم و قدرتمند وقوی باشیم..نیازی به جنجال و خاله زنک

بازی هم نیست.عربهایی که پول میدهند تا دیگران خشتکشان رابالابکشند

ادعای خوزستان و محمره هم کردند و ناجوانمردانه با کمک چهل کشور

جوانان ما را بخاک و خون کشیدند اما مگر غیرت ایرانی به کسی اجازه

دست درازی به خاکش را میدهد.اما این شیوخ مخنث الجد خودنیزمیدانند

 که یارای مقابله با ایرانی را ندارند و این خزعبلات را برای روزی

بلغورمیکنند که با ناجوانمردی دیگری دست دردست اربابان فرامنطقه ئی

خود ایران را به ضعف و اضمحلال بکشانند وآنگاه که شیر را به خاک

نشاندند دم شیر هم نصیب این خبائث شود.. هرگز چنین روزی به روزگار

مباد.. وایرانی باید از چنین روزی بترسد. که همه نامردمان جهان چشم

به ضعف و اختلاف او دوخته اند. و نیز از تنبلی و نابخردی چندین ساله

خود باید بهراسد که چرا اینقدر از زمان عقب افتاده است.. وچرا راحت

دیگران سرش را به بازیهای کودکانه گرم میکنند.. وگرنه نام خلیج هرچه

میخواهد باشد مهم قدرتمندی ایران و سربلندی ایرانی ست که هیچکس

 برای آن اهمیت قائل نیست. چقدر متاسفانه ایرانیان کودک وار مال ومنال

حیثیت وغیرت ومردانگی و آبروی خود را سی سال خرج آبادی امارت

دبی وابوظبی کردند و دم ازفردوسی و کورش و داریوش زدند.  

 

 

 این قبیل اعمال نابخردانه ماست که بچه مخنث ها را گستاخ کرده است.

وگرنه خلیج را هرچه میخواهند بنامند که آنهم تاریخچه ئی مستند دارد و

نیازی به جار و جنجال و پول حرام کردن نیست که ما درپول نابجا خرج

کردن متاسفانه سابقه ی دیرینه ئی داریم که هنوز هم ادامه دارد..

  واگرما چنین کودکانه و کودن وار به بازی خود سرگرم شویم بعید نیست

 که خود نیزازبازیگران نقشه های شوم انگلوساکسون های پلید و زیاده خواه

 برای ایران و ایرانی شویم.وآنروز را پیشاوریم که اعراب اکنون خوابش را

می بینند و اربابان شان برای آن روز طرح می ریزند.

پس ایرانی بیدارشو.. کورش سالهاست خوابیده..      

                                                                          11/3/1389

 

به آوازی..

 

در من به شعری ریشه کن

        در من به آوازی برآ

در من به وجد آور به شوق و فر

        ذرات پیدا نهان را.

 

در من بپا کن شورشی

جان را بیاکن از خوشی

در من به آهنگی به رقص آور

                 جهان را..

بر بوریای بیم..

 

تو سفید بخت ترین مرد زمینی بی شک

                     که با خدا و خورشیذ رابطه داری.

و من ماندلائی اسیر      تنها و ناگزیر

در رودآیلند قهر تو       ناچار و دچار

                  تلخکام و کریم

بنشسته پر امید بر بوریای بیم

به فرو خوردن خشم خویش

                   از بغض تو.

تو اما مومن به سیادت خود

بر تخت برتری همنوعان عبوست نشسته ای

        بی مروت     بی مدارا.

        و من در بند   بی لبخند

        خسته و درهم شکسته

                       پر بسته.

تو نیز چون پیشینیان

بر سیاهی بخت سرسری ما

صحه گذاشته ای  نامهربان خدا را.

و من چه توانم کرد  جز که تو را ببخشایم

و مایان چه خواهند کرد

جز که تو را ...

                                  

                                           28/2/88

 

برای احمد..

  

برای از تو گفتن . احمد

کلمه لال میشود و  بی لام

گچ های نشسته بر دل تخته سیاه

بر این کویر پر پهنا

 ذرات گچ های معلق در فضا

در این برهوت بی معنا

خاک صحنه ها

خاک صحنه ها . احمد

شش های تو را نشان گرفته بودند..

              ******** 

چه بگویم

مرثیه گوی هنرمندان درگذشته شده ام

از بس که غربت این قبیله آزارم میدهد

هیچکس چشم دیدنشان را ندارد . احمد

واین چشم دیدن نداشتن

در بین خود افراد قبیله نیز

به رسمی دیرین بدل گشته

     **********

آن جوانمردی های جوانان خیابان برق

آن رفیقداری های سرشار از صداقت و پاکی

آن همدلی های پر از سادگی

آن فضای لبریز از استغناء

آن عطر گل ابریشم و بوی ریحان و نعناع

آن شور وشوق مواچ پسران آفتاب سوخته

آن شرم نازنین درنگاه دخترکان دریا

احمد ازچه بگویم..

        **********

واین شهر بی در وپیکر که عشق قبیله مان بود

یکایک.دلسوزان و نام وران فرهنگ خود را

 به خاک نشاند

 و با چشمان تیز خود دیدی . احمد

که به یاد رامی پرآوازه اش

ساختمان ملکه آسمانها را ساختند

و به یاد صالح بی ریایش

عمارت بزرگ پاسارگاد را

و به یاد حسن قرار است

شهربانی را با خاک یکسان کنند

و عمارتی درخور بسازند..

         **********

آن چشم های خیره به راه

بی دغدغه ی جلال و جاه

با نگاه تیز و یوزانه ی خود

انتظار قدمهای پرهیبت مردانی را داشت

که صولت جوانمردی شان

گرده های زمین را بلرزاند

و فروتنی مومنانه شان

آسمان را به تکریم وا دارد.

احمد تو شاگردانت را اینگونه می خواستی

و اکنون فرزندان و برادران و شاگردان تو

وارثان این پیام انسانی تو اند..      

 

                                   17/2/89  علی رضائی شریف 

این روزها..

 

این روزها علاوه بر واژه های جنگی که میدانستیم

مثل جنگ شهرها جنگ نفتکشها جنگ سرد جنگ

چریکها و... جنگ روزها نیز باب شده است..

که نمونه های زیادی از آن در تقویم ما وجود دارد

که یک روز خوب است ویک روز بد.. یک روز

 محبوب است و یک روز منفور..

مثل 11 اردیبهشت و 12 اردیبهشت .. که برای از

میدان به درکردن 11 اردیبهشت که روزجهانی کارگر

بیچاره است  از یک هفته قبل روی 12 اردیبهشت

که روز معلم نامگذاری شده و شهیدمطهری تبلیغات

شدیدی صورت میگیرد و گرد وخاک معلمها حسابی

کارگر و حقوق نداشته اش را از یادها می زداید..

مورد دوم هم روز دوم خرداد.. و سوم خرداد است..

که چند سال است حسابی سوم خرداد و رهایی

خرمشهر که حقیقتا روزحماسی بزرگی در تاریخ

ماست.. برای محو کردن روز دوم خرداد که روز

حماسی دیگری در تاریخ ملت ایران است.. اهمیت

پیدا کرده واز یک هفته قبل روی آن آتشباری تبلیغاتی

می شود..اما آیا می توان اهمیت دوم خرداد را در

میان جنبشهای اجتماعی مردم ایران از خاطر برد.

سوم خرداد روز غیرت ومردانگی و غرور ایرانی و

سوم خرداد هم روز اوج شور وفرزانگی و  شعور

ایرانی است.. ونمی توان با تکیه بر یکی دیگری را

بیرنگ کرد.. همچنان که کارگران را نباید با

چوب معلم راند واز میدان بدر کرده و حقوقشان را

نادیده گرفت. و روزهای دیگری که سعی میشود

برای آنان هم معادل آفرینی شود..

 اما آیا روزهای به زعم عده ای خوب

میتوانند روزهای بد را نیست و نابود کنند..

 

۲.خ

زنده باد خاتمی.. که در گوش سنگین زمان زمزمه میکرد.. 

زنده باد مخالف من.. 

دوم خرداد.. اوج شور و شعور و آگاهی 

و شوق و شعف آزادیخواهی گرامیباد..

و چه..

چه دیر می گذرند روزهای تلخ 

و چه زود پر می کشند لحظه های شاد 

آه چه شادی بخش است باران صبحگاهی 

و چه حسرت بار است دیدن شمعی در گذر باد..

نترس..

  

نه تیر و دشنه 

نه دار و زندون.. 

ستاره ها رو 

از شب نترسون..

یا رب..

یا رب کرمی کن که پریشان نشوم 

محتاج به بیگانه و خویشان نشوم 

بی منت خلق خود مرا روزی ده ، 

تا از در تو بر در ایشان نشوم ...

رویای خیس..

 

 

این ابرها چه نرم می روند

آن هواپیما چه ساکت است

ستاره ها چه کم شده اند..

انگار همه سقوط کرده اند

ماه هم زیر درخت سیبی

خوابیده انگار..

خروس های محله ی ما

امشب خوابشان نمی برد

خواب تو را دیده اند شاید

در چرت کوتاهشان..

سگ ها که پارس میکنن

خورشید هم

 بی خیال طلوع فردا

می شود..

شهر آسوده کنار ساحل

دراز کشیده و گوش

به لالائی دریا سپرده

تو ولی بالای آن ابرها

نشسته ای وآسمان خاطر مرا

 رنگ می کنی..

پائین نمی آیی نه!

آنجا نشسته ای و دلم را

تنگ میکنی..

کاش باران میگرفت و

می زدود این همه غبار را

از ذهن زمین..

و من رویای خیس تو را

بغل میزدم همین...

                       21/1/89

بهار..

تا سبز شدیم اسیر پائیز شدیم 

پامال سم سپاه چنگیز شدیم 

تا داد بلند از ستم ها کردیم 

ضد وطن وخدا ودین نیز شدیم 

... 

 

عجز..

عجز تبر از قطع شاخه های سبزت 

معجزتی ست،

که تبردار را کلافه می کند 

آنگاه که برجای هر زخم 

جوانه می رویانی، 

آتش به جان تبرزن می زنی،وطن..