بید بود و باد
و شبی بس تاریک
که سکوت از همه سو میبارید.
چانه ها در جنبش
چشمها در آغیل
و ظریفی دژکام
زیر لب می غرید..
- درک ما
همچون پر
ادراک اردک ها
تر است..
و کسی می نالید
- که گزاف است و
گزاک این سخنش.
ما در اندیشه وری عمر به آخر کردیم !
ما به ذوق هنری گوش جهان کر کردیم!
.................
(ازکتاب: آینه در مشت- سروده های ۶۵-۷۲)