..شیدستان.. شریف ..

..سرزمین روشنایی..بسوی صلح.آزادی.دموکراسی.وجامعه مدنی..

..شیدستان.. شریف ..

..سرزمین روشنایی..بسوی صلح.آزادی.دموکراسی.وجامعه مدنی..

باز دلم

باز دلم یاد تو را ناخوش است 

یاد گل روی تو ماتم‌کش است 

خنده‌ی شیرین تو درمان دل  

برق نگاهت صنما غم کش است

برای تو...

غزلترین غزل تویی  

غزال لحظه های من  

همسفر شادی و شوق  

غریب آشنای من 

 تبسم لب های تو  

بوییدن آرزوی دل 

 چشیدن چشم تو شد 

 نهایت صفای من  

من از تمنای تو  و  

تب تو لبریزم عزیز 

 بیا که با تو تازه شد 

 هوای قصه های من 

 کاشکی می شد  

خواب تو را دوباره دید 

 کاشکی می شد  

شمع تو روشنای من ...

۲۲بهمن..فرصتی تاریخی..

22بهمن.. فرصتی تاریخی..

امسال 22بهمن   فرصتی گرامی برای تکریم ارزشهای یک انقلاب بزرگ

ومردمی ست. انقلابی که حوادث اخیر ( که خودحاصل نسنجیده عمل کردن

دوستان وحساب شده واندیشیده وسنجیده عمل کردن دشمنانش بود)    باعث

شد خسارات جبران ناپذیری را متحمل شود. حوادثی که دستمایه ی خوبی

برای متخصصین جنگ روانی و مهندسین جنگ نرم دشمن شد تا ظالمانه

بر یک انقلاب که برآیند آرزوهای ملتی ستم کشیده است هجوم آورند..

حوادثی که با درایت سیاسی میشد از آن در جهت تقویت ارزشهای انقلاب

استفاده نمود.. حوادثی که کنش طبیعی ودرون ملی ولازم برای یک جنبش

پویا بود..توسط  مغرضان وناآگاهان به اختلافی فراملی در اردوگاه انقلاب

تبدیل شد..

اما 22بهمن فرصتی تاریخی برای روشنگران است تا فضای غبارآلود را

روشن کرده و به جای دامن زدن به احساسات عمومی با دوراندیشی و

 آینده نگری موقعیت حساس ژئواسترتژیک کنونی را به همه ایرانیان و

ایران دوستان یادآوری نمایند.. و بدانیم کوچکترین اختلاف در حد یک

روستا توسط  ژنرالهای جنگ نرم بزرگنمایی شده و اختلافی ملی نمود

خواهد یافت..

درایت رهبران و هشیاری مردم ایران باید این نقشه ی شیطانی را نقش

برآب کند..تندروهای هردوجناح دراین بازی خطرناک که اساس کشور

وانقلاب را نشانه گرفته نقش سربازان پیاده ی جنگ نرم را ندانسته ویا

دانسته به عهده گرفته اند و آب به آسیاب دشمن می ریزند..

که  باید توسط عقلای هر دو جناح کنترل شوند وبا عزمی ملی 22بهمن

را روزآشتی و جشن واقعی انقلابیون و عزای دشمنان ایران و انقلاب

قرار دهیم..

سیاسیون ما باید آگاهانه وسنجیده واندیشیده سخن گفتن و عمل کردن را

ازنظر دور ندارند تا دشمن  تئوری یوگسلاویزه کردن ایران را درخیال

هم نتواند تصور کند.. سیاسیون ما ازهرگروه وجناح متخاصم که باشند

یوگسلاوی بزرگ مارشال تیتو وفاجعه ی بالکان را که در اثرفروپاشی

آن کشور بزرگ توسط متخصصین جنگ روانی امریکا و با کمک همه

کشورهای متمدن و دمکراسی خواه اروپا روی داد بخاطر دارند..

وکشتار بیگناهان بسیاری را درقلب اروپا نادیده انگاشتند

و مدل جدید آن را در عراق به چشم دیدند که چگونه رژیم صدام حسین

که ادعای ویتنام کردن خاور میانه را داشت با عملیات مدرن جنگ نرم

فروپاشید.. و کشتار ناجوانمردانه و روزانه ی مردم مظلوم عراق هیچ

احساسی را در کسی بر نمی انگیزد.. آنها که برای نهنگ ها و میمونها

عزا میگیرند..

امروز ژنرالهای خبیث استکبار برای انقلاب ما همان نسخه کهنه را

 پیچیده اند. خاک سیاه برچشم بد اندیش شان..

غافل که درایت رهبران انقلاب وهوشیاری ملت ایران وذکاوت ایرانی

انقلاب وتمامیت ایران را ازاین توطئه ی خطرناک  نجات خواهد داد

مردم ما این سخن پوتین راخطاب به بوش کوچک ازیادنخواهندبردکه:

ما آن دمکراسی راکه شما به ملت عراق هدیه آورده اید هرگزنمی خواهیم.

وما اضافه میکنیم دمکراسی شما ارزانی خودتان آقای اوباما..

ایران مهد دلیران.. سرزمین شیران.. گهواره ی اندیشه ..

گورستان بداندیشان است.. روبهان نیز باید تاکنون این را

دریافته باشند...   

 

 

 

 

ایکاش..

     

افسون نگاه تو  

تقدیر نوشت من 

لبخند شکربارت  

رویای بهشت من 

می سوزم از این آتش

لعنت به جدائی ها  

ای کاش تو برگردی 

حوای سرشت من...

  

 

تکثیری سبز...

 

تکثیری سبز...

 

 

                    تکثیری سبز                                        

سبزشد شهر ز گلنغمه ی تکبیری سبز

کوچه در کوچه زگلبانگ فراگیری سبز

 

آسمان سبز وفضا سبزو زمین سبز.انگار

زده امروز خدا دست به تکثیری سبز

 

می رسد سلسله خاک به افلاک مگر؟

کآسمان را به زمین دوخته زنجیری سبز

 

اندر این باغ که هر برگ بود دست دعا

می توان رفت به گلگشت تصاویری سبز

 

می وزد عطر مناجات  زگلدسته ی شهر

که هلا گوش سپارید به تکبیری سبز

 

وقت آنست که در آینه تکثیر شود

سجده شکربه پیشانی تصویری سبز                   

                (شکوه تماشایی / محمد علی مجاهدی)

باید بپذیریم که...

   

حوادث عاشورای 88 نقطه عطفی در تاریخ مردم ایران خواهد بود.

و درسهای بسیاری برای اندیشمندان خواهد داشت.. ای کاش آنها را

دریابیم. 

نخست اینکه باید بپذیریم مردمی دغلکار و نیرنگبازیم و سعی نکنیم

خود را فریب دهیم.. کشتن فرد بی گناهی که نسبتی با فرد شاخص

جنبش سبز دارد از سوی هرجناح وگروهی باشد عملی غیرانسانی

است.. و نشان از این دارد که جنبش و مردم درقیچی دو گروه با

اندیشه های استالینیستی قرار دارد که برایشان انسانیت وارزشهای

اخلاقی پشیزی نمی ارزد.. و تز ایدئولوژیک هدف وسیله را توجیه

می کند.. هنوز حرف اول وآخر را می زند. 

کشتن علی موسوی چه ازطرف حاکمیت باهدف آزار وانتقام کشیدن

ازموسوی وچه ازسوی مخالفان حکومت با هدف داغ کردن وملتزم

کردن موسوی به ادامه راه باشد.. عملی ددمنشانه وغیرانسانیست.. 

میرحسین موسوی ازپاکدست ترین مردان جنبش 57 بعد سالها تفکر

وسکوت با صداقت تمام و به زعم خود برای نجات مردم وکشورش

از ورطه ای که آن را نابودکننده می دانست پا به میدان گذاشت.. 

سزا نبود که با او چنین برخورد وحشیانه ای صورت گیرد واین

هشیارباش دیگری برای موسوی وجنبش سبز و مردم ایران است

که بدانند چه دشمنان واقعا" بی رحم وخطرناک و احیانا" دوستان

ابله ونادانی دارند.که به جز اهداف خود پایبند هیچ ارزش اخلاقی

و انسانی نیستند.  

آری انسان را رعایت نمی کنیم.. محبت را نمی شناسیم..

دوست داشتن نمی دانیم.. 

میر حسین .. با قلب شکسته و داغدارت .. با دل پاک و لبریز

از صفا و صداقتت .. برای آگاهی و آزادی این ملت بی چاره

دربند جهالت دعا کن..  

 

به خانواده داغدارموسوی بگو ملت روزی ارزش صداقت و

پایمردی و مردانگی تو را خواهد فهمید

و تشنگان قدرت در عطش خود آتش خواهند گرفت و

خاکسترشان را باد با خود خواهد برد و آنچه می ماند

صدای عدالت طلبی تو وآزادی خواهی جنبش سبزاست..

بیدارباش برای همه ایرانیان

 

حوادث وفعل وانفعالات سیاسی یکی دو دهه ی اخیر در خاورمیانه و رخدادهای ایران پس از

انتخابات دهم  ریاست جمهوری  خبر از بازی های پنهان نظام سرمایه سالار جهانی برای این

منطقه حساس و ژئوپلیتیک ونیز برای ایران بعنوان کانون ژئواستراتژیک این منطقه میدهد.

و این مسئله برای کسی که گوشه چشمی به محیط اطلسی سیاست جهانی دارد واضح ومبرهن

است  اما اینکه چرا سیاستمردان کارکشته ی این کشور ازجناح های مختلف از چپ تا لیبرال

این مسئله را در نمی یابند وهر یک ساز خود را میزنند .. مرا به تعجب وا میدارد!  

نظام پلید سرمایه داری بعد از نابودی دشمن فرضی بزرگ خود سوسیالیسم..ازهمپیمانان سابق

خود دشمن فرضی تازه یی خلق کرد.. واین نیاز ذاتی سرمایه داری برای ادامه حیات است..

فروپاشی اتحاد شوروی سوسیالیستی و حوادث خونبار بالکان وتقسیم میراث مارشال تیتو

یوگسلاوی بزرگ، درس مهمی برای بشریت بود که دریابد سرمایه داری برخلاف ادعاهای

دروغینش به آسایش انسانها نمی اندیشد او گودزیلاوار همه چیز حتی انسانیت و نیز تمدن

چند هزارساله او را می بلعد .. 

و اکنون زنگ خطر برای همه ما.. آسیا..  جنوب غربی..  خاورمیانه.. وبخصوص ایران

بصدا در آمده است. گوناگونی اقوام و نژادها..مذاهب وادیان وزبان ها وهمچنین گروه های

افراطی دست ساخته شان ونیزناآگاهی ملت های منطقه از بازیهای پنهان غرب وگوریلهای

نومحافظه کار.. منطقه را بیشتر مطلوب طبع سرمایه سالاران خون آشام وجنایتکار وحشی

کرده است.. جنگ شیعه و سنی که حربه ی همیشگی استعمارگران است در وسعت منطقه یی

در عراق و صعده یمن کلید خورده است .. آنها به راحتی می توانند اقوام مختلف را درعراق،

افغانستان، پاکستان وحتی هند وآسیای میانه ومهمتر از همه ایران وترکیه به جان هم بیاندازند

و این هشیاری ملت های منطقه و خصوصا ایران را می طلبد  که متاسفانه  نه جناح حاکم ونه

جناح محکوم .. نه جناح تندرو دولت و نه جناح تندرو اصلاحات ومخالفان حکومت اسلامی و

نه حتی ملی گرایان وسلطنت خواهان هیچکس جزاستادان علوم سیاسی دانشگاه ها ازاین بازی

خطرناک وضدبشری واهمه یی ندارند و همه آتش بیار معرکه شده اند..  وحوادث پس از

انتخابات را کودکانه با رخدادهای انقلاب 57 مقایسه می کنند..واین کمال ناآگاهی سیاسی آنان را  

میرساند.. من جنبش سبز را همانطور که شاخص آنان می گوید جنبشی درچهارچوب همین

قانون اساسی و همین نظام ولایت فقیه میدانم..مگراینکه درفرایندی دموکراتیک وبا آرای ملت

این قانون اساسی ونظام اصلاح شده باشد و گر نه هر حرکت غیرقانونی وافراط گرایانه بسود

سرمایه داری ورشکسته  غرب خواهد بود که برای نجات خود از بحران کنونی ازهیچ جنایت

غیرانسانی فروگذار نخواهد کرد وملتهای منطقه و مردم ایران جزکشتار و ویرانی ازاین بازی

به نصیب نخواهند برد.. همچنان که جنبش دوم خرداد چنین بود و درچهارچوب همین قانون

اساسی ونظام ثمرات بسیاری برای مردم وجامعه مدنی ایران داشت ودیدیم که تندروی وافراط

گرایی گروه های دوجناح متخاصم، جنبش مدنی مردم ایران را به شکست کشاند...  

 

من معتقدم ای کاش سیاستمردان کارکشته و نیز کشورهای غربی مدعی دروغین دموکراسی

دست ازتحریک و رهبری وهدایت جنبش مدنی و اصلاحی مردم بسوی افراط گرایی بردارند

اگر دستشان بوی گل میدهد و ریگی در کفش شان نیست .. دستکاری المانهای اجتماعی با

اهرم های گوناگون اقتصادی  فرهنگی  و روانی  وتقویت انگاره های قهرمانی وتحریک

 احساسات بدون اندیشه جوانان و فرستادنشان به جنگ عده یی که انگاره های رادیکال

اعتقادی دارند واز اشک های یتیمان همین ملت همچون فضا نوردان مجهز شده اند.

ثمری جزنابودی نسلی دیگرازجوانان که سرمایه های اجتماعی این ملت اند درپی ندارد

همچنان که جنگ 8 ساله جزویرانی بزرگترین پالایشگاه جهان ونابودی درآمدهای صد سال

 فروش نفت ونابسامانی های اقتصادی وفدا شدن نسلی وقصه های قهرمانی آنان نفعی برای

ملت ما نداشت.. از آنطرف اسرائیل و امریکا وفروشندگان سلاح برندگان بزرگ آن بودند.. 

 و اما اگر هشیار نباشیم  این جنگ آخر ما و آنان خواهد بود .. جنگی که در یکسوی آن

انسان با تمام کم و کاستی ها وخوبی و بدی هایش  ودر سوی دیگر گودزیلای مخوف

سرمایه سالاری و نو محافظه کاران وحشی با اندیشه های قرون وسطایی شان تمدن بزرگ

بشری را فدای جهالتشان خواهندکرد.. همانها که حتی در کشور ما اندیشه ی سخیف هر که

با ما نیست بر علیه ماست .. را ترویج می دهند.عبوسان یکچشمی که بجای گفتگوی تمدنها

آرزوی نبرد تمدنها را در سر می پرورانند.. همانها که دم ازنابودی مردمی می زنند که در

درجنگ دوم بدترین جنایت ها در حق آنان شد و استعمارانگلیس برای رهایی از دست آنان

با آگاهی ازتضاد مسلمانان با آنها به این منطقه گسیلشان داشت..همانها که خوف ازهلال شیعی

 را درغلاف شمشیرهای امت عربی میچکانند ..        همانها که ما گلادیاتور ها را

 به نبردی خونین میخوانند..  بهوش باشیم..              .. هرگزچنین مباد.. پاینده ایران..

  

(توضیح اینکه: این نوشته در۲۸ آذرماه تنظیم شده بود اما به علت اختلال در اینترنت 

پس از درگذشت آیت الله منتظری امروز پست میشود.. اگرچه حوادث بعد از فوت  

آقای منتظری و نیز حوادث روز عاشورا جنبش سبز را به سمت رادیکالیزه شدن 

سوق داد که در پست بعدی تحلیل میشود.. اما نظرات من در این نوشته هنوز  

به قوت خود باقیست..)       

 

انتشار خشم

 

  

تاختن درخیابانهای پایتخت باخیالات تخت

شعبان بی مخ ها و رمضان یخی های بدبخت

اسمال تیغ زن های عبوس و اوین وکهریزک ...

خشم غره ها وعربده های سخت...

فالانژهای سعد حداد وسمیرجعجع

خمرهای سرخ پل پوت

یانکی های ویتنام

افسران استخبارات بعث ...

تروریستهای یک چشم القاعده...

کشتارگران سومالی  سودان  روآندا

درفلسطین ولبنان و در صعده ی یمن

در عراق زخمی و در افغانستان مظلوم

درهیئتی جدید  همسفربا

شوکران تلخ لحظه ها

برشما نیز میرود زمان

می جهد تیرش از چله ی کمان

خاک وخون دستیارتان

انتشارخشم وکینه کارتان.

گماشتگان گوبلز گستاخان اس اس

وحشت آفرینان چکای استالین

سیاه جامگان موسولینی...

سرجوخه های فاشیست ژنرال فرانکو

گوریل های آگوستو پینوشه اوگارتی

شکارچیان آرژانتین  اروگوئه  بولیوی

لیست های سیاه سربه نیست

کباب جوجه های کمونیست

پیشوای اکنونتان کیست...

با شمایم کدامتانید

 اکنون خراب خشم

باطوم دار وفلفل افشان و

 بسته گوش وچشم.

بی گمان درهر زمان  در هرمکان

پیشوایتان شیطان است

او که در مصاف دائم

با انسان است..

خاک و خون دستیارتان

انتشار خشم وکینه کارتان.

 

و شب از ..

 

 

باز در باغ صدای علفی پیچیده، 

                    که به پاکوبی رستن 

                              به سر خاک لگد می کوبد 

            و شب از شادی او 

                               سرشار است ..

بایدش ...

 

 آن چوپان ،  

که گله یی گسترده را 

در سیطره دارد 

سگان بسیار 

بایدش بود.. 

.. و نی زدن را نیز، 

خوب باید 

آموخته باشد ... 

 

ما را چه می شود؟!

                                        

صدا وسیمای جمهوری اسلامی وبرنامه بیست وسی اشتباه بزرگی مرتکب شد

و گامی بلند درجهت اهداف امریکا (که همان هرچه بیشتر رادیکالیزه کردن

جنبش اصلاحی- اعتراضی مردم ایران است) برداشت. همین اشتباه را رادیو

تلویزیون ملی در13آبان 57 انجام داد واعتراض دانشجویان وسرکوب خونین

آنان را در اخبارساعت 20خود پخش کرد تا مردم را بترساند.اما آن صحنه ها

موجب تندتر شدن اعتراضات مردم نسبت به رژیم شاه شد. بعدها معلوم شد

انقلابیون هم درپخش آن برنامه دخیل بوده اند. با این تجربه باید بپذیریم که در

مجموعه جناب ضرغامی هم ضدانقلابیونی هستند که اهداف دشمنان نظام و

انقلاب را پیگیری میکنند. که همان تندتر کردن حرکت اعتراضی مردم است

وهر انسان عاقلی میداند در حرکتی اعتراضی که سلیقه های گوناگون شرکت

دارند عکس پاره کردن وشعارها وآتش زدن ها پیش می آید.اما اینکه این کارها

را به جنبش سبز( که رهبران وافراد شاخص آن بارها در بیانیه هاشان اهداف

خود را اعلام کرده والتزام خود را به قانون اساسی وحتی ولایت فقیه نشان داده

وخود را دلسوز انقلاب ومردم می دانند) نسبت دهند عملی ناجوانمردانه وغیر

اخلاقی است. مگر اینکه بپذیریم صحنه سیاست ما نیزمثل همه جای دنیا از

اخلاق گریزان است.

اما رهبران جنبش سبز ومردم وجوانان سبز اندیش این جنبش را حرکتی در

راستای اصلاح کج اندیشی ها وبرای اعتلای انقلاب وپیشرفت وتوسعه نظام

می دانند. اما عده یی که خود را صاحب انقلاب وقیم مردم می پندارند این

دیدگاه را برنمی تابند و مخالفان خود را مخالف انقلاب.نظام وامام می دانند و

مزدوران امریکا و انقلاب مخملی. وحال آنکه خودشان هم می دانند که اینگونه

نیست ومنش آنان با رفتار امام وپیروانش فاصله گرفته وخود را محور یافته اند

که آغاز هر پایانی همین است و بیهوده خود وهوادارانشان را فریب می دهند..

اصولا انقلاب مخملی نوعی اعتراض آرام وهمگانی با کمک کشورهای غربی

برای فروپاشی حکومت های دیکتاتوری باقی مانده از بلوک شرق بود ..

که آخرین آن دیکتاتوری صدام حسین بود .. اما به علت خشونت بیش از حد

بعثی ها و نبود امکان اعتراض مردمی در آنجا جواب نداد و مجبور به جنگ

شدند .. اما آغایان که رهبران جنبش سبز را مخملی و مردم خواهان اصلاحات

ومعترض به کج اندیشی ها واعمال غیرقانونی را مزدور امریکا و اسرائیل

میدانند.. متوجه نیستند.. که این نظام و این انقلاب .. دیکتاتوری باقی مانده از

بلوک شرق و حکومتی درحد دیکتاتوری صدام حسین نیست اگرآنها چنین

تصوری را با رفتاروگفتارخود درمردم وجهانیان ایجاد کرده اند باید بروند

بمیرند واین ننگ را نپذیرند .. نه اینکه ندانسته آن را جار بکشند..  

این نظام و انقلاب حاصل تلاش ها ومبارزات وخون دل خوردن ها وشهید 

دادن های نسلی مجاهد ومردمی بپا خاسته برای عدالت وآزادی و زندگی

سعادتمندانه در پناه بهترین قوانین بود.. و حال اگر بعد از سی سال به اینجا

رسیده اند که می بینیم و زندگی فلاکت باری بدتر از سی سال پیش دارند

مقصر آنان نیستند . مقصر نامحرمانی اند که انقلاب ملتی را حکومت فرض

کردند وکرسی خدمت به محرومین را تخت حکمرانی می دانند..  

 

و حالا چه راحت همه مردم تن به مهندسی افکار و جنگ روانی دشمن میدهند

ومیپذیرند نظام حکومتی که سی سال برای آن خون دل خورده اند دیکتاتوری

خوانده شود و از این که رهبرشان عنوان دیکتاتورسال گرفته خوشحال اند و از

اینکه سپاهشان که روزی از پاکترین فرزندان این سرزمین وسبزترین نیروهای

انقلاب بودند با گارد ریاست جمهوری صدام مقایسه می شود خرسند اند و از اینکه

بسیجیان که از متن مردم اند فاشیست ومزدورخوانده شوند در پوست نمی گنجند..

ما را چه می شود؟! آیا در بین اندیشمندان و بزرگان این قوم یک نفر پیدا نمی شود

که خیر وصلاح این سرزمین و این ملت رنج کشیده بیچاره را بخواهد.. آیا در این

سی سال به اندازه ایل و تبار وچند نسل بعد وحزب وگروه خود ازبیت المال این بیچاره ملت

 نبرده اید که حالا دیگر بس کنید و به فکرملت باشید .. نه اینکه یارانه هارا صدقه شان کنید ..

 ای کاش سرسوزنی اندیشه وبه اندازه ارزنی صداقت و جو یی جوانمردی داشتید ... 

 

سیب

 

باران مهر 

اگرنبارد ، زمین 

     چون سیبی گندیده 

           بر مداری متعفن 

               خواهد چرخید... 

 

چه رها..

 

چه خوش است حال مرغی 

که قفس ندیده باشد 

 

چه نکوتر آنکه مرغی 

ز قفس پریده باشد 

 

پر و بال ما ببستند و 

در قفس گشودند 

 

چه رها چه بسته مرغی 

که پرش شکسته باشد.. 

 

                  ؛دکترشفیعی کدکنی؛ 

                                          

تشویش هزار آیا..

 

 

آیا وقت آن نرسیده که رشد فکری ملتی بزرگ را بپذیرند؟

آیا ملتی که صد سال از اولین انقلابش برای عدالت وآزادی

میگذرد هنوز لیاقت آنرا ندارد که از حداقل حقوق انسانی

وقانونی خود برخوردار شود؟

آیا خدمتگذارانی که بعنوان نخبگان ملت اداره امورکشور

را به لطایف الحیل ازطرف مردم بدست گرفتند حق دارند

اینطور کودکانه با امنیت ملی کشوری بزرگ درموقعیتی

حساس بازی کنند؟ لجاجت های بچگانه وخودمحوری های

احمفانه را سیاست بدانند؟

آیا کسانی  که معنی تغییرات دموکراتیک را درک نمیکنند

میتوان سیاستمدار نامید؟

آیا بسیجیان مظلومی که 8سال بعنوان سپر انسانی دربرابر

پیشرفته ترین سلاح ها قرار گرفتند را چماقدار اهداف خود

کردن وبعنوان عمله ی ظلم وسرکوب در برابر مردم قرار

دادن عملی علی پسند است؟

آیا اگر تمام سازمان های جاسوسی دنیا باهم همکاری میکردند

میتوانستند چنین شکاف عمیقی را دریک ملت و انقلاب ایجاد

کنند؟

آیا کودن هایی که پس از سی سال هنوز الفبای سیاست را

نیاموخته اند حق دارند به نمایندگی ملتی نجیب وارد مباحث  

استراتژیک سیاست شوند؟ 

آیا هنوز هم آغایان عمق فاجعه را درک نکرده اند؟

آیا نومحافظه کاران راست وحشی  این هم مسلکان بوش کوچک

و پیروان ساموئل هانتینگتون هنوز هم باید به نمایندگی از ملت

ایران بر طبل جنگ تمدن ها بکوبند؟

چقدر باید مسلمانان احمق باشند و ندانند که یکی یکی کشورهای

شان را تقدیم دشمنشان میکنند و هنوز هم برای چار وجب فلسطین

که شصت سال پیش باخته اند نوحه سرایی میکنند..

چگونه نمیدانند بعد از پاکستان نوبت ایران وبعد از ایران نوبت

ترکیه خواهد بود؟

نفرین چندین نسل از آیندگان نثارتان که ازدرک چنین حقایق روشنی

عاجزید...

آیا هنوز هم نیاز به وحدت میهنی و آشتی ملی را احساس نمیکنید؟

آیا انحصارطلبی وخودمحوری و هوچی گری برای اداره یک کشور

کافیست؟

آیا شم منفعت طلبی تان به شما آغاز زیان دیدن را گوشزد نمیکند؟

و... هزاران آیای دیگر...

 

به نو کردن روزی کهنه برآمدن..

16آذر امسال با تمام سالهای گذشته تفاوت خواهد داشت

وتشابه خاصی نیز با اولین16آذردارد و آن هم اعتراض

به کودتاست .. آن کودتا با همکاری استعمارگران جهانی

و سوء استفاده از لومپنیسم داخلی و متحجرین مذهبی و

علم کردن آنان در برابر دولت ملی مصدق  انجام شد..

اکنون نیز جنبش دانشجویی مدعی ست کودتایی توسط

متحجرین مذهبی ولومپنیسم مدرن علیه جمهوریت نظام

صورت گرفته هرچند این بار درظاهرکودتاچیان ادعای

مخالفت با امریکا و استعمارگران را دارند اما نتیجه به

سود همانها وضرردموکراسی و منافع ملی مردم ایران است.

 16آذر در اعتراض به ورود نیکسون به ایران

وبه تبع آن اعتراض به سیاستهای امپریالیستی آمریکا و

شرکت درکودتا و نابودی دموکراسی نوپای مردم ایران

 بود. جنبش دانشجویی بعنوان شاخک های حساس 

                                                                

            

جامعه ی هرروزگار بطور طبیعی کار خود را انجام

 خواهد داد و منتظر دستور واجازه از کسی نخواهد بود..

جنبش دانشجویی بنا به طبع خود و متاثر ازشرایط جامعه

 وحوادث جهان امروز هم مطالباتی دارد  وهرنظام و

 حاکمیتی برای کسب مشروعیت اجتماعی و جلوگیری از

تنفرعمومی نسبتبخود بجای سرکوب باید راه تعامل را برگزیده

وبه دیده یاحترام به آن نگاه کند. که احترام به جامعه وقانون

 وخود حاکمیت بعنوان مجری قانون است ..

اما حاکمیت بنا به آنچه خود مصلحت می داند راه دیگری را

در پیش گرفت وبین خود و حداقل پنجاه درصد جامعه شکافی

عمیق را ایجاد کرد  که با اندکی دور اندیشی می توانست از

حوادث پس از انتخابات منطبق با منافع ملی و حتی در جهت

تقویت ولایت مطلقه ی فقیه کمال استفاده را ببرد .. اما نکرد

و چنین شد که دیدیم و خواهیم دید .. و اگرذکاوت و زیرکی

دلسوزان مردم وعقلای قوم وعلما دینی و جوانان ودانشجویان

ازچپ تا لیبرال وملی گراها ومذهبی ها وسکولارها ...

همه وهمه نباشد کودکانه دستاوردهای صد سال اخیر ملتی

 بزرگ را با کج اندیشی و انحصارطلبی بر باد خواهیم داد...

                                    هرگز چنین مباد.. بدرود.

                                          15آذرماه88  

آیاما؟

 

ارتش امریکا با سلاح های فوق مدرن و پیشرفته سی سال است  

 در انتظار موقعیت و بهانه ی لازم برای هجوم به ایران است  

و این حمله دلایل خاص خود را دارد ... 

  

  اما آیا مردم ایران ودولتمردانش با اتخاذ تصمیم های نسنجیده 

  و سیاست گری های ناشیانه این فرصت و بهانه را به آنها خواهند داد 

  و مانند صدام حسین و یارانش در دام حیله های حریف خواهند افتاد  یا نه  

  ذکاوت ایرانی بار دیگر به دادشان خواهد رسید ... تا اینجا که آنها موفق بوده اند 

  و رژیم مدعی انقلابی گری آرمانخواه را تا حد خشن ترین دیکتاتوری های جهان سومی 

  وکمی هم قرون وسطایی در انظار جهانیان تنزل داده اند ... واین ممکن نبود مگر با ناشیگریهایی 

  که دولت و ملت ایران متحدا در محیط اطلسی سیاست جهانی به نمایش گذاشتند ... 

  تاریخ قضاوت خود را بی رحمانه اعمال خواهد کرد ...  

    به امید بهروزی ایرانیان  

    وسربلندی ایران عزیز.. 

باران اول

 

... و باران آمد ... اینجا ...

            با موی پریشان و

 لبخند درخشانش

زمین لغزید

 عطر ناب باران

در تن و جانش

 

طبیعت نیزچون ما

گشت خرسند

ازشروع بار و احسانش... 

 

 

دولت بیل مکانیکی

 

برمن که صراحی زدن وخرقه حرامست

ای مجلسیان !!  راه خرابات  کدامست...

قراربود نفت را برسرسفره ی مردم بیاورند

 نه اینکه نانشان را از سفره بگیرند ونفتی کنند

هرچند کیست که نداند قرارهای این سی ساله

همه با باد آمده و از یاد رفته اند

و ولی نعمتان مانده اند و بند تمبان شان...

که آن درون تمبانشان نیز اخیرا از دست تطاول

در امان نماند و دیدیم که چه شد ...

و درآخرهم پزشک وظیفه ی  بینوا مقصر اصلی کهریزک

شناخته خواهد شد...

همان قصه ی واجبی و سعید امامی... 

 

 همان جشن برپاست..

 

اما مجلس در هیچ دوره یی اینچنین بی چرا

ابزار مطامع جناح در قدرت نبوده است

و دولت نیز در هیچ دوره یی چنین گستاخ و بی پروا

پاشنه بر دنده ی خر مراد نکوبیده است .. واین از

عجایب روزگار است ..

که دولت فوق تخصص تمام رشته ها

آنچه دیگران با زحمت سی ساله رشته اند را

براحتی سه روزه پنبه میکند..

و عجیب تر اینکه دولت بیل میکانیکی

با ادعای مردمی بودن ضدمردمی ترین اعمال را

مرتکب میشود..

و با ادعای کمک به محرومین آنان را آگاهانه یا ناآگاهانه

درحال به خاک سیاه نشاندن است.. 

وهشدارهای کارشناسان علوم سیاسی

و اخطارهای متخصصان علوم اقتصادی

وبیدارباش های جامعه شناسان و دانشمندان علوم اجتماعی را

به سخره میگیرد و اصل علم را علوم مهندسی میداند واین

کمال نادانی ست.. 

وای کاش همین دکتراهایشان را بی رانت سپاه وانجمن های

اسلامی گرفته بودند..

با این حال ای کاش دغدغه ی همین انقلاب و نظام مقدسی که

سنگش را به سینه میزنند داشتند..

و اجرای طرح های سنگین اقتصادی را که در حالت عادی

چالش برانگیزاست در این موقعیت حساس والتهابی آغاز

نمی کردند..  

 

صلاح خویش خسروان دانند.. 

اما ای کاش منش خسروان نیز داشتند.. 

 

سیزدهم آبان رفت ... وچه سنگین هم

 شانزده آذر هم خواهد آمد.. 

وهمه ی روزهای تاریخی سال که هر کدام دربرهه ای خاص

ودولتی خاص رخ داده اند... خواهند آمد  واین دولت

با نابخردی تمام روی همه ی آنها را سفید خواهد کرد ...

یادآوری۲

 ۱۹آذرماه۱۳۸۸مصادف باشصت ویکمین سالروز تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر است...  

اعلامیه یی که ۶۱سال از تصویب آن میگذرد .. اما در بعضی از کشورها که انگار در کره ی زمین نیستند خبری از آن نیست. شاید بعد گذشت ۹۹سال از تصویب آن بلاخره مجبور به پذیرش آن ذر حق مردم خود شوند. 

در روزدهم دسامبر ۱۹۴۸(نوزدهم آذر ۱۳۲۷) مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب کرد. مجمع از اعضا خواست مفاد این اعلامیه را به نحو ممکن به اطلاع همگان برسانند و در مدارس و موسسات آموزشی مورد مطالعه و بررسی قرار دهند.. به این امید که این حقوق و آزادیها بتدریج در جهار گوشه جهان گسترش یابد..   

تا ۱۹آذرماه  جهت یادآوری این سی ماده را در اینجا قرار میدهم 

با درود به آنانی که این حقوق را به ابناء بشر ارزانی داشتند.. وبا نفرین بر آنانی که این حقوق را ظالمانه از مردم خود سلب کرده و میکنند...

مقدمه

از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال نا پذیر آنان اساس آزادی ، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد.از آنجا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال  وحشیانه ای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد واز ترس و فقر فارغ باشد به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده  است ، از آنجا که اساسا حقوق انسانی را باید با اجرای  قانون حمایت کرد تا بشر به عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد. از آنجا که لازم است توسعه روابط دوستانه بین الملل را مورد تشویق قرار داد ،

ماده 1
تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند .

ماده 2
هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز ، خصوصا از حیث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، مذهب ، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت ، وضع اجتماعی ، ثروت ، ولادت یا هر موقعیت  دیگر ، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است ، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی ، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد . گواه این کشور مستقل ، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده  باشد.

ماده 3
هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد .

ماده 4
احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع  است.

ماده 5
احدی  را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.

ماده 6
هر کس حق دارد که شخصیت حقوق او در همه جا به عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود.

ماده 7
همه در برابر قانون ، مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند.همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.

ماده 8
در برابری اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده  باشد ، هر کس حق رجوع به محاکم ملی صالحه دارد .

ماده 9
احدی  نمی تواند خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید بشود.

ماده 10
هر کس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی ، منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید.

ماده 11
1- هر کس به بزه کاری متهم شده باشد بی گناه  محسوب خواهد شد تا وقتی  که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین های لازم برای دفاع از تامین شده باشد ، تقصیر او قانونا محرز گردد.
2- هیچ کس برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب ، آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده است محکوم نخواهد شد . به همین طریق هیچ مجازاتی شدیدتر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق می گرفت درباره احدی اعمال نخواهد شد.

ماده 12
احدی در زندگی  خصوصی ، امور خانوادگی ، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های  خود سرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد . هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات ، مورد حمایت قانون قرار گیرد.

ماده 13
1- هر کس حق دارد که در داخل هر کشوری آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب نماید.
2- هر کی حق دارد هر کشوری و از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود باز گردد.

ماده 14
1- هر کس حق دارد در برابر تعقیب ، شکنجه و آزار ، پناهگاهی جسنجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند.
2- در موردی که تعقیب واقعا مبتنی به جرم عمومی و غیر سیاسی و رفتارهایی مخالف با اصول  و مقاصد ملل متحد باشد ، نمی توان از این حق استفاده نمود.

ماده 15
1- هر کس حق دارد ، که دارای تابعیت باشد.
2- احدی را تمی توان خود سرانه از تابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.

ماده 16
1- هر زن و مرد بالغی حق دارند بدون هیچ محدودیت از نظر نژاد ، ملیت ، تابعیت یا مذهب با هم دیگر زناشویی و هنگام انحلال آن ، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج دارای حقوق مساوی می باشند.
2- ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن ومرد واقع شود.
3- خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماع است و حق دارد از حمایت جامعه و دولت بهره مند شود.

ماده 17
1- هر شخص ، منفردا یا به طور اجتماعی حق مالکیت دارد.
2- احدی را تمی توان خود سرانه از حق مالکیت محروم نمود.

ماده 18
هر کس حق دارد که از آزادی فکر ، وجدان و مذهب بهره مند شود .این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده  و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هرکس می تواند از این حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد.

ماده 19
هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق  مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن ، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد.

ماده 20
1- هرکس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیت های مسالمت آ میز تشکیل دهد.
2- هیچ کس را تمی توان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد.

ماده 21
1- هر کس حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود ،  خواه مستقیما و خواه با وساطت  نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشد شرکت جوید.
2- هر کس حق دارد با تساوی شرایط ، به مشاغل عمومی کشور خود نایل آید.
3- اساس و منشا قدرت حکومت  ، اراده مردم است . این اراده  باید به وسیله انتخاباتی ابراز گردد که از روی صداقت و به طور ادواری ، صورت پذیرد .انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی  رای  تامین  نماید.

ماده 22
هر کس به عنوان عضو اجتماع حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین المللی ، حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور به دست آورد.

ماده 23
1- هر کس حق دارد کار کند. کار خود را آزادانه انتخاب نماید ، شرایط منصفانه و رضایتبخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد.
2- همه حق دارند که بدون هیچ  تبعیضی در مقابل کار مساوی ، اجرت مساوی دریافت دارند.
3- هر کس که کار میکند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق می شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تامین کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی، تکمیل نماید.
4- هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند.

ماده 24
هر کس حق استراحت و فراغت و تفریح دارد و به خصوص به محدودیت معقول ساعات کار و مرخصی های ادواری ، با اخذ حقوق ذیحق می باشد.

ماده 25
1- هرکس حق دارد که سطح زندگی او ، سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک ومسکن ومراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری ، بیماری ، نقص اعضا ، بیوگی ، پیری یا در تمام موارد دیگری  که به علل خارج از اراده  انسان ، وسایل امرار معاش از بین رفته باشد از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود.
2- مادران وکودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصی بهره مند شوند . کودکان چه براثر ازدواج و چه بدون ازدواج  به دنیا آمده باشند  ، حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند.

ماده 26
1- هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود . آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد . آموزش ابتدایی اجباری است . آموزش حرفه ای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل ، به روی همه باز باشد تا همه ، بنا به استعداد خود بتواند از آن بهره مند گردند.
2- آموزش و پرورش باید به طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادی های بشری را تقویت کند . آموزش و پرورش باید حسن تفاهم ، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیت های نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیت های ملل متحد را در راه حفظ صلح ، تسهیل نماید.
3- پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند.

ماده 27
1- هر کس حق دارد در زندگی فرهنگی اجتماع شرکت کند ، از فنون و هنرها متمتع گردد و در پیشرفت علمی و فوائد آن سهیم باشد.
2- هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثارعلمی ، فرهنگی یا هنری خود برخوردار شود.

ماده 28
هر کس حق دارد برقراری نظمی را بخواهد که از لحاظ اجتماع و بین المللی ، حقوق و آزادی هایی راکه در این اعلامیه ذکر گردیده ، تامین کند و آنها را به مورد عمل بگذارد.

ماده 29
1- هرکس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دارد که رشد آزاد کامل شخصیت او را میسر سازد.
2- هر کس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود ، فقط تابع محدودیت هایی است که به وسیله قانون ، منحصرا به منظور تامین شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی ، در شرایط یک جامعه دموکراتیک  وضع  گردیده  است.
3- این حقوق و آزادی ها ، در هیچ موردی نمی تواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد.

ماده 30
هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر نباید طوری تفسیر شود که متضمن حقی برای دولتی یا جمعیتی یا فردی باشد که به موجب آن بتواند هر یک از حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه را ازبین ببرد ویا در آن راه فعالیتی بنماید.

 

مناوات

وقتی تا دنیا دنیان          لنگن خر مساوات 

بیچه بتاسیم از حرص ما که مونین موناوات  

ایی چهمواچهم سیرئون  تیر وا دل فخیرئون 

چاره ی کار قناعتن       نه کوت و نه کراوات 

 

ما که  اسیر  دردیم        واغصه توو  نبردیم 

بایه وافکرهم بشیم        واشوورهم بگردیم 

 

زمون رنگ و نارون              نامردمی رواجن 

هر شیخی بیخو شاهن مندیل واجای تاجن 

ایی فصل باج و احتیاج    وقت دروغ و کینه ن 

لیلام ارزش ئونن              انسانیت حراجن 

 

بیچه بتاسیم از حرص   ماکه مونین موناوات 

...                             ... 

 طمع تکنت نزیر خاک      بگه بنین سرجات.. 

                                         

                                                        ۹/۹/۸۵

 

دو شعر از فرمانده چه گوارا

 

شادی و امید

 

 

به یاد می آورم
امید به آینده
اندوهِ آدمی را می شویَد.

همه چیز
در حالِ تکامل است،
قاعده قصه همین است
حلاوت حیات وُ
ترانه هستی
همین است.

به یاد می آورم
انگار همین دیروز بود
آسمانِ هاوانا آبی بود
برای کارگران
از رهاییِ دربندماندگان سخن می گفتم.

حالا
اینجا
باران از سفر بازمانده
زمین، شُسته
شوق، کامل
دامنه ها، سرسبز
و شادمانی
مشغولِ زری بافیِ لحظه به لحظه زندگی ست.
و این همه
زیرِ نورِ وِلَرمِ آفتاب وُ
آواز پرنده می گذرد.

شُکوهِ آدمی
حلاوتِ حیات
ترانه هستی... !

هستی همین است وُ
قاعده قصه همین!

 

کلمه نجات

 

می توانستم شاعری باشم
ولگردِ قمارخانه های
بوینس آیرسمَحفِل نشینِ خواب و زن و امضاء وُ
اعتیاد.
نوحه سرایِ گذشته های مُرده
گذشته های دور
گذشته های گیج.

اما تا کی... ؟

از امروز گفتن وُ
برای مردم سرودن
دشوار است،
و ما می خواهیم
از امروز و از اندوهِ آدمی بگوییم
و غفلتی عظیم
که آزادی را از شما ربوده است.

می توانستم شاعری باشم
بی درد، پُرافاده، خودپسند،
پرده بردارِ پتیارگانی
که بر ستمدیدگانِ ترس خورده
حکومت می کنند.

می دانم!
گلوله را با کلمه می نویسند،
اما وقتی که از کلمات
شَقی ترین گلوله ها را می سازند،
چاره چریکی چون من چیست؟

کلمات
راهگشایِ آگاهیِ آدمی ست
و ما نیز
سرانجام
بر سر ِ معنایِ زندگی متحد خواهیم شد:
کلمه، کلمه نجات!
مردم
ترانه ای از این دست می طلبند ..  

 

جهت یاد آوری

 
منشور جهانی حقوق بشر کوروش کبیر
 

  بخشی از منشور جهانی حقوق بشر 

                  کوروش کبیر
شاه شاهان ایران این سرزمین جاوید 

 

اینک من به یاری مزدا تاج سلطنت را بر سر نهادم اعلام میکنم  

 که تاروز ی که زنده ام و مزدا توفیق سلطنت به من بدهد 

 به دین و آداب و رسوم ملتهایی را که من پادشاه آنها هستم  

محترم خواهم شمرد ونخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من 

 دین و آئین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آن هستم و دیگر ملتها را  

مورد تهدید و تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین کنند .

من از امروز که تاج شاهی به سر نهادم تا روزی که زنده ام  

و مزدا توفیق سلطنت را به من بدهد هرگز سلطنت خود را به هیچ ملت  

تحمیل نخواهم کرد و هر ملت آزاد است که مرا به سلطنت قبول کند یا نکند 

 و هرگاه نخواهد من را پادشاه خود بداند من برای سلطنت ان ملت مبادرت  

نخواهم کرد . من تاروزی که پادشاه کشورهای ایران و بابل و جهات اربعه  

هستم نخواهم گذاشت که کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم  

واقع شد من حق ویرا از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را  

مجازات خواهم کرد .

من تاروزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال منقول یا غیر منقول  

دیگری را به زور یا به نحو دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال 

 تصرف نماید .

من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری 

 به گیرد و بدون پرداخت دستمزد او را به کار وادارد .

من امروز اعلام می کنم که هرکس آزاد است که هر دینی را که مایل است  

بپرستد و در هر نقطه که می خواهد سکونت گزیند مشروط بر آنکه در انجا حق کسی را غصب نکند .

وبه هرشغلی که میخواهد بپردازد و مال خود را به هرطریق که میخواهد  

به مصرف به رساند مشروط برآنکه لطمه به حقوق دیگران لطمه نزند .

من امروز اعلام می کنم که هرکس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس 

 را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد .  

و مجازات برادر گناهکار بر عکس بکلی ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده  

یا طایفه ای مرتکب تقصیری شود فقط مقصر باید مجازات شود نه دیگران .

من تا روزی که به یاری مزدا سلطنت می کنم نه خواهم گذاشت که مردان  

و زنان را به عنوان غلام و کنیز به فروشند و حکام زیر دستان من مکلفند که 

 در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان به عنوان 

 غلام و کنیز شوند .

رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد و از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه برعهده گرفته ام موفق گرداند .

عزادار

شب جزئی از روز است 

اما سیه پوشیده از فقدان خورشید 

با دامنی خیس از ستاره ..

ذهن پونه

آه از چکیدن اشک 

بر ارغوان گونه 

وای از خزیدن شک 

در ذهن زرد پونه 

آه از سکوت جنگل 

آه از هجوم پائیز 

وای از سقوط بهمن 

بر حجم سبز جالیز ...

 

 

غمنامه

چه روزهایی است این روزها

می نویسم برای اینکه رها شوم

به یاد روزهایی که برای رهایی می نوشتم

چیزی از درون می خورد مرا

آری همان خرچنگ کذایی ،  همان لعنتی 

 چه تلخ است این روزهای پیش از باران

چه احساس تلخی دارم

توان نوشتن را از دست داده ام

چه برسد به سرودن

آن شور وجذبه  آن حال و هوا

کی بر خواهد گشت نمی دانم... 

اگرشعر مرا در این خارزار

 در این کویر رها کند

بی پناه ترین خواهم بود

اگر شعرمرا نسراید

خواهم افسرد  خواهم مرد

از درون متلاشی شده ویک دنیا 

آرزوی آزادی را...

 به سوی نور خواهم برد... 

چه روزهای غم انگیزی 

نمی دانم چگونه آن من

 از من گریخت

ای کاش به دیگران معرفی اش نمی کردم

ای کاش با هرکسی همنشینش نمی کردم 

آی باران 

تا بیایی جانم را به لب رسانده ئی 

مثل همیشه چه رویائی بود شهریور و مهر

و چه تلخ است آبان و آذر 

 

وچه شادی بخش است بوی بهمن و اسفند

وچه زیباست فروردین و اردیبهشت

و خرداد  خورداد 

وچه زجرآور خواهد بود دوباره

آمدن تیر و  مرداد  بد 

دلم برای چه تنگ است نمی دانم...

احساس تلخی وجودم را فراگرفته 

ای کاش نسیمی بوزد

ای کاش بارانی ببارد

از این همه آدمهای رنگارنگ که می بینم

ویکیشان را نمی شناسم

و با هیچکدامشان احساس همراه بودن ندارم

بدم می آید....

صمیمان دیروز نیز صمیمیت را از دست نهاده اند

دلم برای که تنگ است نمی دانم 

برای من که از من گریخت

برای شعر که دیگر فراموشم کرده

یا برای دستی که بوی دوستی می داد

چه روزهای تلخیست این روزها... 

... نکند من هم مثل بعضی ها سرم به جایی خورده

ویا شاید مثل خیلی ها چیزی به سرم خورده ...

نمی دانم هرچه هست منگم وگیج  شاید از بلندای رویائی پائینم انداخته اند...

شاید .. نمیدانم ..

من هی چ چی ز نمیدانم ....

پرتره

بید بود و باد 

و شبی بس تاریک 

 

که سکوت از همه سو میبارید. 

 

چانه ها در جنبش 

 

چشمها در آغیل 

و ظریفی دژکام   

زیر لب می غرید.. 

 

- درک ما 

همچون پر 

ادراک اردک ها  

تر است.. 

 

و کسی می نالید 

- که گزاف است و 

گزاک این سخنش. 

 

ما در اندیشه وری عمر به آخر کردیم ! 

ما به ذوق هنری گوش جهان کر کردیم!  

 

             .................

 

(ازکتاب: آینه در مشت- سروده های ۶۵-۷۲) 

(یک)

 

 

 

                  در خار زار غربت و درد ،         آواز در  منقار  زندانی ست 

                  در اندراس آرمان وعشق،      آرایش خورشید زیبانیست 

                  از ناگهان وحشت و خفت ،     تا لاعلاج احتیاج و باج 

                  گاه جدال دال و دالبوز ،          آئینه را شوق تماشا نیست 

                 هرگز نمی آساید این دل ،      شب سایه سنگین است و بی مهر 

                 تا بی کران را مه گرفته ،        رنگین کمان عشق پیدا نیست 

                 در ناگزیر اشک و تبلرز ،          مهتاب همچون گرده ی نانی ست 

                 در اندراس آرمان و عشق ،     آرایش خورشید زیبا نیست.. 

هدایا

اندوهگین و تکیده با باد می وزید 

چشم در برج و پای در شنزار 

 

باجعبه ئی شیرینی 

دسته ئی گل 

و چندین بسته سیگار. 

 

هر کس به سهم خود 

 

خشنود خواهد بود 

 

زنبیل سوغاتی پر است این بار 

 

این سرباز 

آن سروان 

و مرد سرنهاده به زانوی خسته از دیوار... 

 

 

(از کتاب آینه در مشت)سروده سالهای : ۶۵-۷۲

به رقص آور

             در من به شعری ، ریشه کن 

      در من به آوازی  بر آ 

در من به وجد آور 

به شوق و فر 

 

ذرات پیدا و نهان را.  

 

در من بپاکن شورشی 

جان را بیاکن از خوشی 

 

در من به آهنگی ،   

               به رقص آور  

                           جهان را ... 

 

و نفهمید ...

... و باغ را فرمان راندند: تو باید بخشکی.  

                                    بخشک!  

جوانه اما سرخوش تر از آن بود 

 

   که فرمان را  

                  دریابد. 

 

ناگاه غریوی برآمد: 

 

             چمن ، لجن، قورباغه! 

 

مااااا کودتااااا کرده ایم! 

 

             و او نمی خواست بفهمد ...  

 

و نفهمید ... 

 تا سبز شد سرخ. 

۲۵/۳/۸۸

سایه ها

 

سایه ها در حضور خورشید 

 

                 خودنمائی می کنند 

 

و در غیاب خورشید 

 

                  حاکمان مطلق شب 

 

و خواستاران تاریکی مطلق اند ..

خدای خشنود

شاعران نرگسان احساس اند  

 

            و زنان شکوفه های یاس 

      

 جهان معطر  

             خدای خشنود 

                         انسان خرسند 

 و پلیدی   

          در بند.

عیدت مبارک

 

                                                    ... آمدن عید مبارک بادت          ...  

گرگ ها خوب میدانند...

  

گرگ ها .. خوب می دانند .. چه بخوانند ..  که بمانند .. هنوز ...

قابی ابدی

 

مرگ را بی محل بگذار 

  

من زندگی را    بر زین اسبی سفید دیدم 

 

با سم های طلائی و یال افشانش. 

 

من زندگی را در کوچه های دلگشا دیدم 

 

پری وار در پوششی از حریر سبز  

  

                             با لبخندی درخشان 

 

که چیزی فراتر از دندان های سفید و لبهای ارغوانی بود 

 

با چشمکی که جوانی من  

وجهان پیرامونم را 

در قابی ابدی گرفت..

بر بوریای بیم

                       

تو سفید بخت ترین ، مرد زمینی بی شک

                

                       که با خدا و خورشید رابطه داری.

و من  ماندلائی  اسیر          تنها و ناگزیر

در رودآیلند  قهر تو            ناچار و دچار

                                    تلخکام و کریم

بنشسته پرامید  بر بوریای بیم

به فروخوردن خشم خویش

                                    از بغض تو..

تو اما مومن به سیادت خود

برتخت برتری همنوعان عبوست نشسته یی

بی مروت ،   بی مدارا ،  ازخویش خرسند

و من دربند ،   پربسته

            خسته و درهم شکسته ،  بی لحظه ئی لبخند.

تو نیز چون پیشینیان

                        برسیاهی بخت سرسری ما

صحه گذاشته ئی

                        نامهربان خدا را.

ومن چه توانم کرد ، جز  که  تو را ببخشایم

           

            و مایان چه خواهند کرد

                                   

                        جز که تو را .....

                                                            28/2/88

پتک پوتین

                       # پتک پوتین #

درمحیط اطلسی سیاست آری

                                    استالین مرد پولادین

      نماد جنایات ایدئولوژیک

                        کار را به اعلا درجه رساند و

                                    به تاریخ پیوست..

چکش عدالت را     به جای راستکاری سرمایه مداری

                        برفرق مخالفان فرود آورد

و داس سوسیالیسم را          به جای دروکردن

                                    هرزه گی های سرمایه داری

            به درویدن حلقوم دیگراندیشان واداشت..

ایدئولوژی ماااااا...     ایدئولوژی من شد

                                    بهترین دوست

                                    دشمن شد

            ارتش آزادیبخش سرخ

            چکای قتل و کشتن شد..

خون انسان ریخت و ریخت

آسمان گریست

و شرم که یک احساس انقلابی ست گریخت..

بسیار کسان به تقلید از او

پل پوت شدند و خمرسرخ

قذافی شدند وبانی ترور

صدام حسین شدند و ازقساوت پر

و بازی ادامه یافت

             با و بی ایدئولوژی..

پوتین اما....

            قهرمان توآمان جنایت وجودو

جاسوس اسبقی که ایئولوژی اش تنها

                        منافع روسیه ی تزاریست..

وجثه ی کوچکش را

لانه ی استالین و خانه ی پطرکبیرمی داند.

            و خلیج فارس را خزر می خواهد

      

 بسیار کسان را باخود

            به جرگه ی جنایت می کشاند

تا عموسام را

            از حوزه ی منافع استراتژیک اش

            براند... 

در قفس

 

                                 تو هم اگر نیاندیشی   

             تا به خودت بیایی  

                                    مثل همان پرنده‌یی می‌شوی  

            که قفسش را 

                              در سه راه پلنگ صورتی 

         روبروی مغازه‌یی  

         آویزان کرده‌اند  

و آوازهایش 

ترجمان بوق ماشین‌هاست و 

آژیر پلیس و 

جیغ آمبولانس. 

و صدایش 

                 بوی خط کشی‌های خیابان می‌دهد و


  خط قرمز و 

  خط فقر...

 

روزها و روزنه ها

 

 

چشمها و گوشها 

روزنه های جان و دلند. 

 

و روزها  

 

پنجره های فهم مردمان عاقلند.. 

 

 

دو راهی

    از چهار راه سازمان

                              اگر گذشتی

         بیاد من باش 

                           آن وقت ها

                                       که اینجا

                  سه راه سازمان بود

          من مانده بودم و 

                 دو راهی سازمان و

                                 تو...

همیشه نایاب

                 شب تیره‌گی و ظلمت              شب توفان و تگرگه 

                 شب شعله‌های خاموش            شب چکمه‌های مرگه 


                توی هیهای تب و ترس              تو صدا و من ترانه   

                چه طلوع باشکوهی                تو نسیم و من جوانه  

 

                زیر شلاق شقاوت                   تازیانه‌های تزویر   

                باز دوباره توی دل‌ها                 گر می‌گیره بانگ تکبیر  

  

               توی شب شکنجه و تب            بی تو من خوار و اسیرم   

               با تو ای همیشه نایاب              باز دوباره جون می‌گیرم  

                                                                                         

هشتم شهریور ۸۸